مراد عبد الجليل نيز اين واقعيت خارجى بوده است. مقصود ما در اين نوشتار، تنها بررسى جايگاه دوقطبى اصولى - اخبارى در گفتمان كلامى عبد الجليل با تأكيد بر روى اصطلاح «شيعه اصوليّه» بوده است. باورمندان به فرضيّه اوّل و دوم پنداشتهاند كه تعابير عبد الجليل، اشاره به يك تقابل فرقهاى خارجى در آن دوره دارد، در حالى كه تقابل مطرح شده توسّط وى - بر اساس قرائن پيشگفته - كاملاً راهبردى است و با تقابلهاى فرقهاى واقعى در آن دوره، تطبيق نمىكند. عبد الجليل صرفاً از وجود يك تقابل خارجى، به عنوان زمينهاى براى مطرح كردن تقابل راهبردى خود استفاده كرده است. صاحب كتاب نقض در پى اقدامى راهبردى براى بهبود وضعيت اماميّه بوده است و ناچار به مطرح كردن يك دوقطبى تحت عنوان اصولى - اخبارى بوده است.
نتيجهگيرى
اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى، برخلاف برخى تصوّرات احتمالى رايج، بنمايههاى فقهى - اصولى ندارد و اين اصطلاح، در گفتمان او بيشتر انصراف به نوعى عقلگرايى و مبناگرايى دارد. همچنين كاركرد اين اصطلاح در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى، ماهيّتى كاملاً راهبردى دارد. گرچه دوقطبى اصولى - اخبارى در كتاب عبد الجليل قزوينى رازى به ظاهر، از يك تقابل فرقهاى خارجى در جامعه امامى آن دوره حكايت مىكند - و البته وجود اين دوقطبىِ فرقهاى نيز تاحدّى قابل پذيرش است - ؛ ولى واقعيّتْ اين است كه دوقطبى اخبارى - اصولى در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى، با اطلاعات ما از اين تقابل فرقهاى خارجى، به هيچ روى سازگار نيست. عبد الجليل در اقدامى راهبردى با به كارگيرى اصطلاح شيعه اصوليّه براى اكثريّت قريب به اتّفاق اماميان همعصرش و انتساب عقايد حساسيّتبرانگيز آنها به گروهى از اماميانِ تقريباً منقرض شده تحت عنوان اخباريّه، در پى بازيابى جايگاه اماميّه بوده است. در عين حال، نگارنده، امكان تأثيرپذيرى ناخودآگاه عقايد عبد الجليل و معاصرانش از اين گفتمان راهبردى را - كه ماهيّتى تقيّهاى داشته است - رد نمىكند.