اگر در جامعهاى افرادى به گروهى منتسب شوند و به خاطر آن، متّهم گردند، در حالى كه واقعاً به آنها تعلّق نداشته باشند، بدون هيچ درنگ و هراسى، انتساب خود به آن گروه را نفى مىكنند؛ امّا پس از نااميدى و در صورتى كه موفّق نشوند، در آخرين مرحله، ممكن است كه به راهبردى همانند آنچه در فرضيّه سوم مطرح شده، توسّل جويند؛ امّا افرادى كه واقعاً به اين گروه تعلّق داشته باشند، براى نفى انتساب خود، از ابتدا به شكل برنامهريزى شده عمل مىكنند، در واقع، آنان خيلى زودتر از گروه اوّل، احساس نياز به توسّل به يك راهبرد مىكنند و در واقع، از راهبرد مطرح شده در فرضيّه سوم به عنوان ابزارى براى تكميل گفتمان تقيّهاى خود استفاده مىكنند.
- بررسى گزارش ها در باره تقيّه اماميان سده ششم
گرچه فشار سياسى بر شيعيان كه در دوره غزنوى و سلطان طغرل به اوج خود رسيده بود، در دوره سلجوقى تا حدى كاسته شد، امّا اين بدان معنا نبود كه شرايط فشار و تقيّه، كاملاً مرتفع شده بود و شيعيان ديگر مىتوانستند آزادانه همه باورهاى خود را ابراز كنند؛۱ چرا كه در اين دوره، خلافت عبّاسى از هم پاشيده شده و قدرت سياسى در دست تركان سلجوقى بود. در اين عصر، سرزمينهاى اسلامى، بستر رقابتهاى سياسى و اختلافات سلجوقيان بر سر دستيابى به قدرت بوده است و هر كدام از آنان در بخشى از قلمرو پهناور سرزمين اسلامى، قدرت يافته بودند و آن را به طريق وراثت در خاندان خويش تداوم بخشيده وحكومتهاى سلاجقه روم، شام، كرمان و
1.گزارش خواجه سنّى در كتابش نشان مىدهد كه گرچه در اوايل عصر سلجوقى، شرايط براى شيعيان به شدّت دشوار بود و آنان مجبور بودند براى فاش نشدن هويّت شيعىشان باج بدهند، امّا در اواخر آن، اين وضعيت به نفع شيعيان بهبود يافته بود. وى مىگويد: «اكنون كدخدايان همه تركان و حاجب و دربان و مطبخى و فرّاش بيشتر رافضى اند و بر مذهب رفض مسئله مىگويند و شادى مىكنند» (نقض، ص ۱۱۳). وى همچنين در جاى ديگرى مىگويد: «در هيچ روزگار، اين قوّت نداشتند كه اكنون دلير شدهاند و به همه دهان سخن مىگويند. هيچ سرايى نيست از آنِ تركان كه در او ده - پانزده رافضى نيستند و در ديوانها هم دبيران ايشان اند و اكنون به عينه همچنان است كه در عهد مقتدر خليفه بود» (همان، ص ۷۹).