جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 405

همچنين در مواردى كه وى نتوانسته است قول منتسب شده به اماميان هم‏عصرش را انكار كند - همان طور كه پيش‏تر گفته شد - ، در پله بعدى، تلاش كرده است تا جايگاه آنان و حتّى ميزان دانش آنها را ناچيز جلوه دهد. وى در جريان مناظره‏اش با صاحب فضائح در باره ابو طالب بن بابويه مى‏گويد: «وى آن درجه از علم نداشت كه تصنيف سازد».۱ همچنين پس از اين كه خواجه سنّى، قولى در تفسير يكى از آيات قرآنى را به على بن ابراهيم نسبت مى‏دهد، عبد الجليل در پاسخ به وى به كنايه مى‏گويد: «علىّ بن ابراهيم بن هاشم چه دانست؟». ۲ بر اين اساس مى‏توان گفت كه شيوه عبد الجليل در كتاب نقض، شيوه كسى است كه راهبرد مطرح شده در فرضيّه سوم را استفاده كرده باشد.

سه. تقويت فرضيّه سوم در صورت تقيّه‏اى بودن گفتمان عبد الجليل قزوينى‏

در صورتى كه ثابت شود گفتمان كلامى كتاب نقض، تقيّه‏اى است، پذيرش حقيقت مطرح شده در فرضيّه سوم - يعنى «جعل اصطلاح شيعه اصوليّه با انگيزه‏هاى راهبردى» - بسيار آسان‏تر مى‏شود و در واقع مى‏توان آن را به عنوان شاهدى بر صحّت فرضيّه سوم تلقّى كرد.۳
همان طور كه پيش‏تر بيان شد، اگر در جامعه‏اى افرادى به خاطر انتساب به يك گروه، در معرض اتّهام باشند، طبيعى است كه چنين انتسابى را از خود نفى كنند و ممكن است براى اين كار، مجبور شوند به راهبردى همانند آنچه در فرضيّه سوم مطرح شده است، توسّل جويند. در سطرهاى پيشين اين نوشتار، قرائنى براى اثبات چنين وضعيّتى در باره عبد الجليل مطرح شد؛ امّا در صورتى كه مشخّص شود گفتمان عبد الجليل، تقيّه‏اى بوده است، اثبات توسّل او به چنين راهبردى آسان‏تر است.

1.همان، ص ۲۹۴.

2.همان، ص ۲۶۸.

3.البته اين امر، به پژوهش مستقل و گسترده‏ترى نياز دارد و در اين جا تنها به خاطر ضرورت بحث بدان پرداخته مى‏شود.

صفحه از 426