الف. شواهد فرضيّه سوم
يك. شرايط اجتماعى اماميّه و ضرورت به كارگيرى راهبرد فرضيّه سوم
بر اساس شواهد موجود، به نظر مىرسد كه اماميان همعصر عبد الجليل، چالشهاى اجتماعى جدّىاى را پيش روى خود داشتهاند. يكى از اين چالشها نوع روابط آنها با حاكمان وقت بوده است.
پوشيده نيست كه در جوامع مختلف، گروهى مىتواند فكر و عقيده خود را گسترش دهد كه ديدگاههايش نزديك به باورهاى حاكمان آن جامعه باشد و يا گروهى كه دست كم بتواند در ظاهر، ديدگاههاى خود را به باورهاى حاكمان، نزديك جلوه دهد. چنين چيزى در باره جامعه مسلمان ايران در سده ششم هجرى نيز صحيح بوده است.۱ در كتاب نقض، موارد متعدّدى از درگيرىهاى كلامى و جدالهاى اعتقادى ميان پيروان مذاهبْ گزارش شده است كه جالب است دانسته شود كه بيشتر اين مناقشات، با طرفدارى حاكم وقت از مذهبى، به نفع آن مذهب، تمام مىشده است.۲
شايد به همين علّت باشد كه عبد الجليل در كتابش تا حدّ مبالغهآميزى تلاش مىكند كه روابط خود با حاكمان را نيكو جلوه دهد. حتّى عبد الجليل رازى در بسيارى از موارد در كتاب نقض، نسبت به برخوردهاى تند و قهرآميز سلجوقيان، چشم پوشى مىكند و سعى دارد به نحوى، چنين وانمود كند كه رفتار آنان با شيعيان، دوستانه بوده است.۳
در كنار اين مسئله، اهل مذاهب مختلف در آن دوره، پيوسته نزد حاكمان، سخن چينى يكديگر را مىكردند، كه در اين مورد نيز داشتن روابط نزديك با حاكمان براى دفع توطئه، بسيار با اهميت بود. عبد الجليل مىگويد كه ابولقاسم عبدويه، شيعه امامتى اصولى بود و به خاطر سعايت، سلطان، او را به دار آويخت و بعد پشيمان شد و
1.ر.ك: نقض، ص ۴۵۷.
2.ر.ك: همان، ص ۴۵۱ و ص ۱۴۲ - ۱۴۳.
3.تاريخ تشيّع در ايران، ص ۵۰۵.