عبد الجليل قزوينى رازى، در بخشى از كتابش هنگامى كه صاحب كتاب فضائح، اماميّه را در بسيارى از اعتقاداتشان به همراهى با معتزله، متّهم مىكند، تأكيد دارد كه اماميّه با دليل و حجّت، در برخى مسائل با معتزله، موافقت دارد؛ ولى در عين حال، به شدّت بر استقلال نظام كلامى اماميّه تأكيد مىكند و با خطاب قرار دادن عالم سنّى، به او گوشزد مىكند كه اگر باورهاى اماميّه را اعتقادات معتزله مىداند بايد نام كتاب خود را «بعض فضائح المعتزله» مىگذاشته است.۱ چنين موضعگيرىاى از عالمى كه در حدّ ادّعاى مادلونگ، از معتزله، تأثير پذيرفته باشد، بسيار بعيد به نظر مىرسد.
8. آزمودن فرضيّه سوم
در طول حيات اجتماعىِ جريانهاى مذهبى، گاه پيش مىآيد كه برخى عقايد آنها به يك «اتّهام اجتماعى» يا «برچسب» تبديل مىشود. وقتى چنين حالتى براى برخى جريانها روى مىدهد، بدان معناست كه در نگاه مردم آن جامعه، آن اعتقاد و در درجهاى پيشرفتهتر، خودِ آن جريان، بدون هيچ توضيح و تفصيلى، ناهنجارى و گمراهى تلقّى مىشوند. به تعبير ديگر، گرچه در حالت عادى در باره برخى جريانها در جامعه، امكان گفتگوهاى تقابلى و ردّ و قبول وجود دارد، با اين حال، هنگامى كه در جامعهاى نسبت به يك جريان، حسّاسيّت ايجاد شود، ديگر چنين امكانى از لحاظ اجتماعى براى آن جريانْ وجود ندارد و در نگاه مردم آن جامعه، انتساب به آن جريانْ بدون هيچ توضيح و تفصيلى، گمراهى تلقّى مىشود.
در چنين حالتى، اگر فرد يا گروهى به آن جريانْ منتسب شوند - صرف نظر از اين كه آيا واقعاً به آن جريان، وابسته باشند يا نباشند - ، تلاش مىكنند چنين انتسابى را از خودشان نفى كنند. همچنين ممكن است كه اين نفى، به خاطر وجود برخى تشابهها ميان افراد منتسب شده و آن جريان مطرود، براى جامعه، باورپذير نباشد. در اين صورت، يكى از راهبردهايى كه افرادِ متّهم شده مىتوانند در پيش گيرند، آن است كه خود