جايگاه اصطلاح «شيعه اصوليّه» در گفتمان كلامى عبد الجليل قزوينى رازى‏ - صفحه 392

عبد الجليل قزوينى رازى، با همان عظمتى كه از امثال سيّد مرتضى، شيخ مفيد و شيخ طوسى ياد مى‏كند،از ابن بابويه نيز ياد مى‏كند. در حقيقت، تنها چيزى كه مى‏تواند باعث شود خواننده كتاب نقض باور كند كه عبد الجليل ميان امثال شيخ صدوق و شيخ مفيد، تمايز قائل است، پيش‏فرض‏هاى ذهنى خود اوست و در عبارت‏هاى كتاب، گواهى بر اين مطلب نخواهد يافت.

7. آزمودن فرضيّه دوم‏

فرضيّه دوم، نظر ويلفرد مادلونگ بود. وى بر اين باور بود كه بر اثر فعّاليت‏هاى صاحب بن عبّاد در رى، گروهى از اماميان و زيديانِ متمايل به انديشه‏هاى زيدى در اين شهر شكل گرفته بود كه عبد الجليل نيز از بازماندگان اين گروه در سده ششم هجرى بوده است و مراد او از «شيعه اصوليّه»، همين گروه است.۱
اين نزديكى و تشابه در عقايد، به خصوص در برخى دوره‏هاى خاصّ تاريخى، قابل انكار نيست و شايد به همين علّت باشد كه نزديكى اماميّه و معتزله در برخى دوره‏ها تا بدان‏جا رسيد كه معتزليان، خواستار وحدت كامل سياسى و اعتقادى - جز در بحث امامت - با شيعه شدند.۲ با اين وجود، به نظر مى‏رسد كه ديدگاه مادلونگ در خصوص ارتباط اين موضوع با كتاب نقض، قابل پذيرش نباشد. همان طور كه در فرضيّه پيشين گفته شد، عبد الجليل، تقريباً بيشتر اماميان هم‏عصر خود را شيعه اصولى مى‏دانسته است و در واقع، از كسى به عنوان شيعه اخباريّه ياد نمى‏كند و آنان را گروهى منقرض شده مى‏داند؛ امّا در باره گروهى كه مادلونگ، آنان را اماميان و زيديان متمايل به معتزله مى‏داند، مطالبى را به عنوان شيعيان اصولى مطرح مى‏كند. در صورتى كه بپذيريم مراد عبد الجليل از شيعه اصوليّه، همان چيزى است كه مادلونگ ادّعا مى‏كند، در اين خصوص، دو احتمال را مى‏توان مطرح كرد:

1.مكتب‏ها و فرقه‏هاى اسلامى در سده‏هاى ميانه، ص ۱۶۱.

2.عبد الجليل قزوينى رازى و انديشه تفاهم مذهبى، ص ۱۰۲ (به نقل از: فضل الاعتزال، قاضى‏عبد الجبّار).

صفحه از 426