تقابلى كه ميان اصوليّه و اخباريّه مطرح كرده است، علاوه بر اينكه عباراتش در باره برخى از شخصيّتهاى پيشگفته نشان مىدهد كه وى آنها را اخبارى نمىدانسته است، بلكه گواه آن است كه آنها را اصولى مىدانسته است.۱
مهمترين فردى كه بررسى جايگاه او در كتاب، به خوبى ناكارآمدىِ اين الگو براى توصيف تقابل مطرح شده در كتاب نقض را نشان مىدهد، شيخ صدوق است. نوع تعامل و موضعگيرى عبد الجليل در برابر شيخ صدوق - به عنوان شناختهشدهترين شخصيّت مكتب اصحاب حديث - ، به خوبى مىتواند گواه اين مطلب باشد.۲
در نگاه عبد الجليل، شيخ صدوق هيچ گاه نمىتواند يك شيعه اخبارى باشد. وى در اشارهاى كوتاه در كتابش، از شيخ صدوق به بدى ياد نمىكند و او را فقيهى مقدّم و پيشتاز در كنار شيخ مفيد، سيّد مرتضى و شيخ طوسى ذكر مىكند.۳ عبد الجليل قزوينى رازى در جاى ديگرى، از ابن بابويه به عنوان شخصى بزرگوار و استاد همه اصحاب ياد مىكند.۴
گزارش عبد الجليل از عناوين كتابهاى رايج در آن زمان نيز به خوبى نشان مىدهد كه شيخ صدوق، شخصيتى شناخته شده و مورد احترام بوده است. صاحب نقض در ميان كتابهاى رايج در آن دوره شيعه اصوليّه، از [كتاب] من لايحضره الفقيه و علل الشرائع شيخ صدوق ياد مىكند.۵
1.لازم به يادآورى است كه عبارات عبد الجليل در باره اخباريّه و حشويّه شيعه، بسيار تند است و او در كتابش به شدّت عليه آنها موضع مىگيرد و تأكيد مىكند كه در تمام كتب اصوليان، از آنها برائت جسته شده است (ر.ك: نقض، ص ۳). از اين رو، دور از انتظار است كه وى بخواهد نام يكى از اخباريان اماميّه را ببرد و هيچ موضعى عليه او نگيرد، چه رسد به اينكه بخواهد او را مدح كند.
2.شيخ صدوق، برجستهترين و شناخته شدهترين شخصيت مكتب اصحاب حديث قم است و در كانون موضعگيرىهاى بغداديّون عليه قميون قرار گرفته است (ر.ك: تصحيح اعتقادات الإمامية، ص ۱۳۶). از اين رو، اوّلين انتظارى كه از يك گروه مخالف اصحاب حديث مىرود، آن است كه در هنگام يادكردش از شيخ صدوق، به خوبى تقابلش با وى را نشان دهد.
3.ر.ك: نقض، ص ۲۹.
4.ر.ك: همان، ص ۱۹۱.
5.ر.ك: همان، ص ۳۸ - ۳۹.