نكردن نام هيچكدام از شيعيان اخباريّه - اين است كه نمى توان وجه تمايز خاصى براى گروهى كه وى از آنها به عنوان شيعه اصوليّه ياد مىكند، پيدا كرد و با معيار و الگوى خاصى نمىتوان آنان را تشخيص داد و تعيين كرد.
پيگيرى مسير دوم در كتاب نقض نيز نتيجه چندان رضايتبخشى ندارد. پيشتر به برخى از محورهاى اعتقادىِ شيعه اصوليّه در آينه كتاب نقض اشاره شد. گرچه در ميان محورها برخى وجوه اشتراك با مكاتب امامى آن دوره، همچون مكتب متكلّمان بغداد به چشم مىآيد، امّا نبايد فراموش كرد كه مهمترين و برجستهترين محور اعتقادى شيعه اصوليّه - كه آنان را از اماميان سنّتگرا متمايز مىكرد - ، «تسامح در تبرّى» بود. با اين اوصاف براى جستجو در ميان اماميان آن دوره، مهمترين محور و شاخصى كه بايد در نظر گرفت، شاخص «تسامح در تبرّى» است. به تعبير بهتر، در اين جستجو تا زمانىكه وجود اين مؤلّفه در شخص يا گروهى ثابت نشود، نمىتوان آنان را شيعه اصولى و همكيش با عبد الجليل دانست.
وقتى بر اساس اين شاخصه، جستجو را آغاز مىكنيم، در مىيابيم كه يافتن اماميانى با اين ويژگى اعتقادى در عصر عبد الجليل، بسيار دشوار و بلكه نشدنى است.۱ در صورتى كه ادّعا شود شيعه اصوليّه، گروه محدودى بودهاند كه چنين باورى داشتهاند، از اين رو، يافتن اماميانى همكيش عبد الجليل دشوار است. بايد گفت كه اين مطلب، با ادّعاى عبد الجليل كه تقريباً بيشتر اماميان دوره خود را اصولى مىداند، سازگار نيست. به عكس، بايد يافتن افرادى با باورهاى مشابه عبد الجليل، با سهولت كاملْ امكانپذير باشد.
1.البته در اواخر مقاله، به برخى معاصران عبد الجليل همچون: شيخ منتجب الدين رازى و شيخ ابو الفتوح رازى - كه به نظر مىرسد مواضعى مشابه عبد الجليل داشتهاند - اشاره خواهد شد؛ امّا ديدگاه آنان همانند خود عبد الجليل، قابليّت تفسيردوگانه دارند و در نهايت، بر اساس برخى قرائن ديگر، احتمال تقيّهاى بودن آنها بيشتر است.