ابن نوبخت نيز در عبارتى كوتاه در باره علم خدا آورده است :
و هو عالم بكلّ المعلومات لاستواء نسبة الذّات إليها و بذاته و المغايرة المدّعى اشتراطها تبطل بعلمنا بأنفسنا و بالجزئيات و التغيّر فى الاُمور الإضافية لا يقتضى التغيّر فىالذّات.۱
در اين عبارت، نويسنده الياقوت از يك سو بر خلاف برخى آراى فلسفى، علم خدا به جزئيات را مطرح كرده و از سوى ديگر، به شبهات فلسفى در اين باره پاسخ داده است بدون آن كه از فلاسفه ياد كند.۲
دليل عنايت متكلّمان به نقد غير مستقيم آموزههاى فلسفى را بايد در جدّى بودن اختلافات و چالشهاى ايشان با فيلسوفان و معلوم بودن مواضع اختلاف در مباحث مهم اعتقادى در فضاى مطالعات و پژوهشهاى كلامى جستجو كرد.
با توجّه به گسترده بودن اين گونه نقد و نيز از آن جا كه به صاحبان آن رأى مورد نقد تصريح نشده و در مواردى امكان اين كه نقد غير مستقيم، ناظر به ديدگاهى در حوزه كلام فِرَق غيرامامى بوده باشد، در اين نوشتار، از پرداختن به اين گونه نقدها خوددارى شده است. پرداختن به اين بخش، نيازمند مجالى گسترده و مكتوبى درازدامن با موضوع «نقد غير مستقيم آموزههاى فلسفى در آثار اماميان» است.
سه. بيان آموزههاى كلامى مغاير با آموزههاى فلسفى
افزون بر دو گونه ياد شده، به اين نكته مهم بايد توجّه داشت كه در شمارى از مباحث كلامى، بسيارى از متكلّمان، صرفاً به بيان و عرضه مستدلّ ديدگاه كلامى معارض و مغاير با آموزه فلسفى پرداختهاند و از ديدگاه فلسفى، نفياً يا اثباتاً سخنى نگفتهاند. اين بخش نيز نيازمند مطالعهاى مستقل زير عنوان «آموزههاى كلامى مغاير با آموزههاى فلسفى» است.
ياد كرد اين مطلب نيز سودمند مىنمايد كه در متون كلامى (و جز آن)، آن دسته از
1.الياقوت، ص ۴۲.
2.چنان كه علّامه حلّى نيز در شرح آن بر تغاير ديدگاه كلامى با ديدگاه فلسفى در اين باره تصريح كرده است: «المبحث الثالث فى انه تعالى عالم بالجزئيات خلافاً للفلاسفة ....» (أنوار الملكوت، ص ۹۳).