بو بكر مىگويد روز بيعت: «أقيلونى فلست بخيركم؛ دست از من برداريد كه من بهتر نيستم از شما» و خواجه مىگويد: او عالمتر است از على، تا هم ابو بكر را به دروغزن داشته باشد و هم عداوت على به ظاهر كرده باشد، و عمر روزِ حكمِ زن زانيه مىگويد: «لولا عَلىٍّ لَهَلَك عُمَر؛ اگر على نبودى عمر هلاك شدى»، خواجه مىگويد: او عالمتر است از على، تا هم انكار قول عمر كرده باشد و هم اظهار عداوت على... .۱
و خلاف در آن است كه بعد از مصطفى، كه بهتر است؟ و درست كرده آمد در اين كتاب در مواضع كه على عليه السلام از هر يكى از صحابه و اهل البيت بهتر است به علم و عصمت و شجاعت و غير آن.۲
ملاحظه مىشود كه مرحوم عبد الجليل رازى، بر لزوم علم امام و شايستگى شخص عالمتر براى امامت، تأكيد زيادى دارد. ايشان در مقايسه امير مؤمنان عليه السلام با ديگر صحابه براى اثبات برترى و شايستگى على عليه السلام براى امامت، به چند آيه از قرآن استشهاد مىكند؛ از جمله به آيه زير:
(هَلْ يَسْتَوِى الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ.۳
آيا آنان كه علم دارند با آنان كه نمىدانند برابرند).
و در جاى ديگر مىنويسد:
و على بهتر است و عالم و معصوم، و همه صحابه، محتاج علم او.۴
ايشان همچنين معتقد است كه امام بايد به احكام ديگر كتب آسمانى و نيز به تنزيل و تأويل و ناسخ و منسوخ قرآن، آگاه عالم باشد تا همه در مسائل و مشكلات خود، به او مراجعه كنند. اهميت عالم بودن امام تا آن جاست كه ايشان همه فضائل را فرع بر عصمت ونصيت و علم مىداند و مىنويسد:
و اين فضائل كه بيان كرده شد، همه فرع است بر عصمت و نصيت به حجّت عقل و آيات قرآن و اخبار رسول.