مفهوم امامت و ويژگى‏هاى امامان عليهم السلام از نظر عبد الجليل رازى‏ - صفحه 237

شخصى به غير از برگزيده خداوند نيز باشد و او بدون گزينش پروردگار استحقاق امامت بيابد.
ايشان در جاى ديگر، در پاسخ نويسنده سنّى كه اتّهام «موروثى دانستن امامت» را به شيعه مى‏زند، سست بودن نظر سنّيان در باره شرايط امامت را به او گوشزد مى‏كند. نويسنده سنّى در باره مقتدر مى‏گويد: «بلحسنِ فراتِ رافضى، وزير مقتدر خليفه بود و مقتدر را سه سال بود».۱
عبد الجليل در اين جا اتّهام نويسنده سنّى را متوجّه خود وى مى‏داند و سستى نظر او را ياد آور مى‏شود و مى‏نويسد:
مسكين، فراموش كرده است كه كودك، صلاحيت خلافت ندارد و از يادش برفته است آن تقرير كه خلافت و دولت، به نسبت مذهب گبركان است و مقتدر سه ساله را الّا نسبتِ مجرّد در سه سالگى، صلاحيتى نتواند بود از علم و فضل و عقل، و اجماع امّت در او، ندانم مقبول چگونه باشد؟! و خواجه نوسنّى مقتدر، را به نسبت سه سالگى خليفه مى‏داند و علىِ ده ساله انكار مى‏كند، و پندارى در عهد مقتدر سه ساله پيران و رسيدگان از بنى هاشم و بنى عبّاس همه بمرده بودند تا اين حجّت بد و انكار در نحر مجبّرش بماند ... .
اين خواجه هر بيانى كه مى‏كند، يا انكار است به مذهب بر خدا، يا انكار است بر بعضى انبيا، يا انكار است بر خلفا و سلاطين و امرا و قضاة و علما... اوّلاً گفته است كه: «مقتدر خليفه سه ساله بود...» اكنون به اجماع همه عقلا و خاصّه به مذهب مصنّف مجبّر سه ساله خلافت را بنشايد واجماع محال است كه بر سه ساله منعقد شود كه او را نه عقل باشد و نه علم و نه رأى و نه اجتهاد و نه اهليت، و خلافت به نسبت خود مذهب گبركان است.
... و اگر جماعتى گويند: امام عادل و منصف و عالم‏تر و شجاع‏تر از رعيت بايد كه باشد و معصوم بايد از خطا و زلّت، و كوتاه دست،و تمكينِ ظالمان

1.همان، ص‏۸۵.

صفحه از 264