معرفت خدا، توحيد و اسما و صفات از ديدگاه مرحوم عبد الجليل قزوينى‏ - صفحه 188

معرفى مى‏كنند؛ ترديد در باره خدا را براى هيچ كس جايز نمى‏دانند؛ همه خلايق را بنده خدا معرفى مى‏كنند. بر اساس اين آيات، حقيقت هر موجودى، علامت و رنگى از خدا دارد؛ همه انسان‏ها به هنگام سختى‏ها، متوجّه خداى خويش مى‏شوند؛ نقش پيامبران، تنها يادآورىِ معرفت فراموش شده به بندگان خداست؛ هدايت، فعل خداى سبحان است.
همچنين از اين آيات، به روشنى استفاده مى‏شود كه معرفت پروردگار، نظرى و كسبى و فكرى و تعقّلى نيست؛ بلكه همه موجودات به حقيقت معرفت، خداوند را مى‏شناسند. معرفت خداوند، فراتر از درك عقل و فكر انسانى است، در نتيجه، بندگانْ مجاز نيستند كه در خداى خويش تفكّر و تعقّل كنند و او را به عقل و فكر خويش مورد تأمّل و تحقيق قرار دهند؛ چرا كه انسان به محض به كارگيرى فكر و عقل خود براى شناخت خدا، از معرفت او دور مى‏شود؛ زيرا تفكّر در باره امرى كه به روشنى و بداهت براى همه موجودات و بويژه انسانْ ظاهر است، موجب دورى از آن مى‏شود. آنچه عيان است، نياز به بيان ندارد و اگر قرار باشد كه خلق، او را تبيين كند، بايد بر او احاطه پيدا كند و چون احاطه خلق به خدا ممكن نيست، تبيين و توصيف و تعريف خدا هم براى آفريده، به هيچ وجه ممكن نخواهد بود. بنا بر اين، ناگزير بايد معرفت خدا را از خود او خواست تا او خود را معرفى و بنده‏اش را به سوى خود هدايت كند. امام صادق عليه السلام شيعيان را به خواندن اين دعا در زمان غيبت سفارش مى‏كند:
اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى نَفسَكَ فَإنَّكَ إن لَم تُعَرِّفنى نَفسَكَ لَم أَعرِفكَ. اَللَّهُمَّ عَرِّفنى نَبيَّكَ فَإنَّكَ إِن لَم تُعَرِّفِنى نَبيَّكَ لَم أَعرِفهُ قَطُّ. اَللَّهُمَّ عَرِّفنى حُجَّتَكَ فَإنَّكَ إِن لَمْ تُعَرِّفنى حُجَّتَكَ ضَلَلتُ عَن دينى؛1
خداوندا! خود را به من بشناسان كه اگر خود را به من معرّفى نكنى، تو را نخواهم شناخت.
خداوندا! پيامبرت را به من بشناسان كه اگر او را به من معرّفى نكنى، هيچ

1.الكافى، ج‏۱، ص‏۳۴۲.

صفحه از 216