قال: بَلى.
قُلتُ: أفَتَقولُ أنّ النبىُّ مُحَمَّداً و وَصيّه عَليّاً عليهما السلام مَضى عَليهما زَمان شَكٍّ فى اللَّهِ - جَلّ جَلاله - ؟
فقال: غَلَبتَنى، ما أقدِرُ أقولُ هذا؛۱
روزى به او (كسى كه قائل به وجوب نظر بود) گفتم: چه مىگويى در باره كسى كه در معرفت خداى - جلّ جلاله - استدلال مىكند، آيا پيش از استدلال، در خداوند شك داشت؟
گفت: آرى.
گفتم: آيا معتقدى كه محمّد و وصيّش على عليهما السلام زمانى برايشان سپرى شد كه در خداى تعالى شك داشتند؟
گفت: بر من غالب آمدى. من نمىتوانم چنين اعتقادى داشته باشم.
مرحوم شهيد ثانى هم الهام را يكى از طرق معرفت خدا مىداند و مىنويسد:
إنَّ المُعتَبَرَ فى الإيمانِ الشَّرعىّ هُوَ الجَزمُ و الإذعانُ و لَهُ أسباب مُختَلِفَةٌ مِنَ الإلهام و الكَشفِ و التَعَلُّمِ و الاستِدلالِ؛۲
همانا معتبر در ايمان شرعى، جزم و اذعان است. و براى آن، اسباب مختلفى وجود دارد، از قبيل: الهام، كشف، تعلّم و استدلال.
مرحوم ملّا صالح مازندرانى نيز بندگان را مكلّف به تحصيل معرفت از طريق نظر و استدلال نمىداند و معتقد است كه بر عهده خداست كه خود را به بندگانش بشناسانَد. ۳
مرحوم سيّد نعمة اللَّه جزائرى هم معرفت خدا را فعل خدا مىداند و اكتسابى بودن آن را نفى مىكند. وى معتقد است كه روايات فراوانى بر اين مطلب دلالت دارند.۴
مرحوم شيخ انصارى نيز معرفت خدا را پيش از تعريف خداى سبحان، غير مقدور مىداند.۵
1.ر.ك: همان، ص ۴۸ - ۵۷.
2.رسائل الشهيد الثانى، ج۲، ص۷۵۷.
3.ر.ك: شرح اُصول الكافى، ج۵، ص ۶۱ - ۶۲.
4.نور البراهين، ج۱، ص۵۴۲.
5.فرائد الاُصول، ج۲، ص۲۲.