معرفت خدا، توحيد و اسما و صفات از ديدگاه مرحوم عبد الجليل قزوينى‏ - صفحه 185

قال: بَلى.
قُلتُ: أفَتَقولُ أنّ النبىُّ مُحَمَّداً و وَصيّه عَليّاً عليهما السلام مَضى عَليهما زَمان شَكٍّ فى اللَّهِ - جَلّ جَلاله - ؟
فقال: غَلَبتَنى، ما أقدِرُ أقولُ هذا؛۱
روزى به او (كسى كه قائل به وجوب نظر بود) گفتم: چه مى‏گويى در باره كسى كه در معرفت خداى - جلّ جلاله - استدلال مى‏كند، آيا پيش از استدلال، در خداوند شك داشت؟
گفت: آرى.
گفتم: آيا معتقدى كه محمّد و وصيّش على عليهما السلام زمانى برايشان سپرى شد كه در خداى تعالى شك داشتند؟
گفت: بر من غالب آمدى. من نمى‏توانم چنين اعتقادى داشته باشم.
مرحوم شهيد ثانى هم الهام را يكى از طرق معرفت خدا مى‏داند و مى‏نويسد:
إنَّ المُعتَبَرَ فى الإيمانِ الشَّرعىّ هُوَ الجَزمُ و الإذعانُ و لَهُ أسباب مُختَلِفَةٌ مِنَ الإلهام و الكَشفِ و التَعَلُّمِ و الاستِدلالِ؛۲
همانا معتبر در ايمان شرعى، جزم و اذعان است. و براى آن، اسباب مختلفى وجود دارد، از قبيل: الهام، كشف، تعلّم و استدلال.
مرحوم ملّا صالح مازندرانى نيز بندگان را مكلّف به تحصيل معرفت از طريق نظر و استدلال نمى‏داند و معتقد است كه بر عهده خداست كه خود را به بندگانش بشناسانَد. ۳
مرحوم سيّد نعمة اللَّه جزائرى هم معرفت خدا را فعل خدا مى‏داند و اكتسابى بودن آن را نفى مى‏كند. وى معتقد است كه روايات فراوانى بر اين مطلب دلالت دارند.۴
مرحوم شيخ انصارى نيز معرفت خدا را پيش از تعريف خداى سبحان، غير مقدور مى‏داند.۵

1.ر.ك: همان، ص ۴۸ - ۵۷.

2.رسائل الشهيد الثانى، ج‏۲، ص‏۷۵۷.

3.ر.ك: شرح اُصول الكافى، ج‏۵، ص ۶۱ - ۶۲.

4.نور البراهين، ج‏۱، ص‏۵۴۲.

5.فرائد الاُصول، ج‏۲، ص‏۲۲.

صفحه از 216