بازشناسى مبانى و عملكرد حديثىِ عبد الجليل رازى در كتاب «نقض» - صفحه 165

هند جگرخوار - كه حمزه سيّد الشهدا را به شهادت رسانيد و موجب داغدار شدن پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله شد - ، براى توبه نزد پيامبر آمد، ايشان از او روى برگردانيد. خداوند عتاب كرد كه: چرا توبه وحشى را قبول نمى‏كنى كه ما تو را فرستاده‏ايم تا توبه كفّار و عصاة را بپذيرى؟!۱ عبد الجليل در ادامه مى‏پرسد كه چگونه توبه چنين فردى قبول است و توبه رافضى مردود؟ ۲
نويسنده فضائح، روايتى از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نقل كرده كه خلافت در فرزندان عبّاس تا زمان خروج عيسى عليه السلام باقى مى‏ماند. عبد الجليل در همين جا فرصت را غنيمت مى‏شمرد و اين نكته را گوشزد مى‏كند كه چه طور سنّيان، غيبت عيسى عليه السلام را روا مى‏دارند؛ ولى غيبت مهدى عليه السلام را روا نمى‏شمرند؟۳

4. تحليل تفكّر حديثى عبد الجليل رازى‏

از همان قرون اوّليه ظهور اسلام كه زمان حضور معصومان عليهم السلام بود، مخاطبان حديث، به دو گروه تقسيم مى‏شدند: عده‏اى با شنيدن هر سخنِ منسوب به معصوم، به آن ملتزم مى‏شدند و عده‏اى ديگر، سخنان را بررسى كرده و پس از سنجش، در باره التزام به آن و ميزان اين التزام تصميم مى‏گرفتند.۴ بعدها اين دو گروه، مميّزات بيشترى يافتند و گروه اوّل، به اخباريه معروف شدند و گروه دوم، به اصوليه. اخباريان، كسانى بودند كه نسبت به سند و منبع روايت و مضمون آن، بررسى چندانى نمى‏كردند و اصوليان، كسانى كه با استفاده از اصول عقلى و نقلى مسلَّم، به تحليل احاديث مى‏پرداختند و واهمه‏اى از ردّ جملات خلاف عقل، قرآن و سنّت قطعى نداشتند. در ميان هر يك از دو گروه، افراد تندرو و معتدل هم وجود داشت.
به نظر مى‏رسد كه عبد الجليل رازى، اوّلين كسى باشد كه اصطلاح اصولى و اخبارى را به فراوانى به كار بُرد. او در طول كتاب نقض، به حشويه و اخباريه حمله كرد

1.ر. ك: مجمع البيان، ج‏۸، ص‏۴۰۸.

2.نقض، ص‏۲۱.

3.همان، ص‏۱۶۱.

4.ر. ك: الكافى، ج‏۱، ص‏۶۲، ح‏۱.

صفحه از 174