مرا بر تو ولايت است و بر دخترت مرا ولايت باشد و دختر رضا نداد و عبّاس بيامد و بىرضاى دختر، او را به عمر داد.»۱ نويسنده نقض وجود چنين گزارشى را در كتب معتبر شيعه و كتب سيّد مرتضى انكار كرده است؛ امّا اكنون اين گزارش در كتاب رسائل سيّد مرتضى كه در بر دارنده نامههاى ايشان است، موجود است.۲
عبد الجليل، گاهى علاوه بر پاسخهاى حَلّى تاريخى، به جواب نقضى مىپردازد. مثلاً وقتى كه صاحب فضائح، آوردن شمشير ذوالفقار از آسمان را مسئلهاى عجيب مىداند و آن را انكار مىكند، مؤلّف، با استناد به گزارشهاى شيعه و سنّى در باره اين معجزه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اصل مطلب را ممكنِ عقلى و واقع در عالم خارج مىداند و سپس در جواب نقضى مىگويد:
خواجه... نشنوده است كه چون دره عمر را وصف كنند يكى مىگويد از پوست ناقه صالح بود و ديگرى مىگويد از جلد كبش ابراهيم بود و ديگرى مىگويد از پوست گوسفندان شعيب بود؟!۳
ب. نقد حديث با توجّه به رجال، منبع و قواعد الحديث
اعتبارسنجى روايات با نظر به رجال سند، منبع مشتمل بر حديث و مطالب مندرج در دانش قواعد الحديث، از روشهاى رايج نقد در بين قدما بود. عبد الجليل رازى، گاهى براى نقد سخن صاحب فضائح، به بررسىهاى رجالى، منبعشناسى و قواعد درايه روى مىآورد. او گاهى رجال يك روايت را تضعيف يا توثيق مىكند و گاه اين كار را نسبت به منبع يك حديث انجام مىدهد. گاهى هم بر اساس قواعد درايه، به پذيرش يك متن، اشكال مبنايى مىگيرد. به نمونههايى از عملكرد او اشاره مىكنيم.
نويسنده فضائح، با لسان مذمّت، گزارشى را به شيعه منتسب كرده كه على عليه السلام را به فرمان خداى تعالى در منجنيق نهادند و به ذات السلاسل انداختند تا به تنهايى، آن
1.همان، ص۲۵۸.
2.الرسائل، سيّد مرتضى، ج۳، ص۱۴۹.
3.نقض، ص ۵۲۷ - ۵۲۸.