داده۱ و در موردى، به معجزه معروف شفاى زبان مناقبخوانى شيعى كه به اعتراف نويسنده بعض فضائح الروافض، به جرم نقل فضايل و مناقب علوى از سوى مخالفان قطع شده بود، پرداخته است و تأكيد كرده كه وى بخش پايانى اين واقعه را از قلم انداخته است كه مناقبىخوان همان شب حادثه، به عنايت علوى شفا يافت و بلاغتى در بيان يافت و تا پايان عمر خود به نقل فضايل علوى و اهل بيت ادامه داد.۲
دو. رويكرد انتقادى در بررسى شأن نزولها
عبد الجليل رازى، افزون بر گزارش و توصيف اسباب نزول، در مواردى به نقد اسباب نزولِ ادّعا شده از سوى مؤلّف بعض فضائح الروافض نيز پرداخته و به خوبى آراى وى را به تيغ نقد سپرده است. نمونههايى كه در ادامه مىآيند، نشانگر رويكرد انتقادى وى در اين عرصه است.
- على عليه السلام دابّة الأرض
ادّعا شده مطابق تفاسير اماميه (همانند تفسير ابوالفتوح رازى)، مقصود خداوند از دابّة الارض، در آيه (وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يوقِنُونَ)،۳ امام على عليه السلام است و معناى آيه اين است كه خداوند، او را زنده مىكند تا همه دشمنانش، او را ببينند و به او ايمان آورند؛ ولى ايمانشان سودى نبخشد.۴ رازى در نقد اين ادّعا مىنويسد: اوّلاً در تفسير ابو الفتوح چنين چيزى وجود ندارد و اگر در اين تفسير چنين مطلبى باشد يا ذكر على عليه السلام و مهدى عليه السلام و دوستان و دشمنان ايشان آن جا مصرّح باشد، همه دعاوى اين مصنّف راست است و همه حوالات او درست؛ ثانياً مطابق مذهب شيعه، موضوع آيه، مربوط به رجعت است نه قيامت و ادّعاى وى زور است و بهتان و ابو الفتوح از آن منزّه و شيعه از آن مبرّاست.۵
1.ر.ك: همان، ص ۱۶۷ - ۱۷۱.
2.همان، ص۱۰۹.
3.سوره نمل، آيه ۸۲.
4.نقض، ص ۲۸۰ .
5.همان جا.