ايشان براى صحابه و ديگران در تفسير قرآن است:
او (على عليه السلام) عالم است به احكام تورات و انجيل و زبور و همه كتب انبيا، و به قرآن به تنزيل و تأويل و ناسخ و منسوخ كه بو بكر و عمر و همه صحابه و اهل البيت را بعد از رسول، رجوع با وى بوده است و همه عيال و سائل او بودهاند.۱
البته رازى با اين انگاره كه على عليه السلام علوم همه انبيا را به تنهايى مىدانست، موافق نبوده و در نقد آن چنين مىنويسد:
دروغ گفته است؛ ما اين اطلاق نكنيم در امير المؤمنين عليه السلام، مقيّد گوييم، اين لفظ گوييم: بعد از مصطفى عليه السلام هر چه امّت بدان محتاج باشند از اصول و فروع و تفاسير كتب و منزلات - كه اهلِ اديان و ملل رجوع كنند - و علم به غايبات - كه بيگانگان اسلام را دلالت باشد به حق - و غير آن بايد كه امام عالم باشد به كيفيت آن كه اگر نداند، خلل بدين و شريعت محمّد صلى اللَّه عليه و آله راه يابد و امام بايد بدين علوم، عالمتر باشد از اهل زمانه خويش تا فرق باشد ميان حجّت و محجوجٌ عليه.۲
روشن است كه عنوان امام در عبارتِ رازى، اختصاص به على عليه السلام ندارد و مطابق اعتقادات شيعه، قابل انطباق بر ديگر ائمّه نيز هست.
2. علوم قرآنى در «نقض»
در نقض، مطالبى قابل توجّه از مسائل مختلف علوم قرآن وجود دارد كه آگاهى و دقت عبد الجليل رازى در كاربست ضوابط علوم قرآن در تفسير را نشان مىدهد. در اين بخش، آراى علوم قرآنى رازى را به همراه نمونههايى بررسى مىكنيم.
الف. عام و خاص
تفاوت در گستره كمى دامنه معنايى برخى از آيات با همديگر، ممكن است تناقضنمايىِ آنها را تداعى كند. همين فرض، در باب رابطه قرآن و سنّت نيز محتمل