برخى از فضائل شيعى - كه مستندى مجعول دارند - نيز تيغ نقد او تيز است. براى مثال، وى در نقد اين اتّهام كه شيعه قائل است كه على عليه السلام ز بَرِ ابر شدى (على فى السحاب) چنين مىنويسد:
سخنى محال و بى قاعدت و بىاصل است. على عليه السلام آدمى است بر اين ترتيب و تركيب كه ديگران؛ هر آنچه مقدور بشر باشد مثل آن مقدور او باشد. پس اگر خداوند براى معجز رسول يا براى نصرت اسلام و تقويت شريعت، او را به كرامتى مخصوص گرداند كه بر شود يا فرو شود، بيش از معتاد و معهود روا بايد داشتن در مقدور بارى تعالى كه مالك الملك است.۱
همچنين كلّيه رواياتى را كه در آن، پيمبرانى چون آدم در عصيان بر خدا، نوح در طلب امان از خدا بر پسر كافرِ خويش، همّت يوسف بر زنان، رابطه داوُد با زن اوريا، كفران نعمت از سوى ايّوب، و ... در عمل ارتكابى، به مجبور بودن توجيه مىكند، نوعى مجعول از اسرائيليات مىداند. از نظر رازى چنين اعتقاداتى در شأن انبيا، نادرست است و وى به تنزيه انبيا از چنين اعمال شنيعى قائل است.۲
ظاهراً در عهد وى نظريه جبرگرايى در توجيه خطاهاى پيامبران، رايج بوده است؛ خطاهايى كه همگى از جمله اسرائيليات هستند. در جايى صاحب بعض فضائح الروافض را نقد مىكند كه چگونه بر چنين انبيايى درود و سلام فرستاده است!۳
شش. علم ايجابى امام به تمامت قرآن
يكى از مبانى كلامى رازى، ضرورت آگاهى جامع امام از قرآن است. اين مبنا در حجّيت سنّت اهل بيت عليهم السلام بويژه ميراث علمى امام على عليه السلام تأثيرگذار است. مفاد اين مبنا، علم سرشار على عليه السلام (و ديگر ائمّه) به قرآن و ديگر كتب آسمانى و مرجعيت
1.همان، ص ۵۲۱.
2.همان، ص۱۰.
3.همان، ص ۱۱. استطراداً به كتاب زلّة الانبياء اشاره كرده است كه فردى به نام ابو الفضائل آن را تأليف كرده و ظاهراً نقدى است بر كتاب تنزيه الانبياء سيّد مرتضى (ر.ك: همان جا).