12. وقتى توصيف مفهومى خداى متعال باطل باشد، قول به عينيّت صفات با ذات، غلط اندر غلط است. البتّه گفتيم كه ما به شكل سلبى بايد خدا را از هر نقصى تنزيه كنيم و اين توصيف مفهومى نيست؛ زيرا هيچ توضيحى نسبت به ذات خداى متعال نمىدهد. از جمله تنزيهها اين است كه ذات خدا براى عالم و قادر و... شدن محتاج غير خود نيست. اگر كسى منظورش از عينيّت صفات با ذات همين باشد، مطلب صحيحى است؛ ولى اگر كسى قائل به اين باشد كه مىتوان خدا را به شكل ايجابى توصيف مفهومى كرد، وقتى سخن از عينيّت صفات با ذات مىگويد، نمىتواند معناى صحيحى را اراده كند.
در روايات تصريح شده كه اوّلاً هر صفت و موصوفى مخلوق است: «نظام توحيد الله نفي الصفات عنه لشهادة العقول أنّ كلّ صفة و موصوف مخلوق.» ۱ و ثانياً هر صفتى غير از موصوف است و در هيچ موردى عينيّت صفت با ذات وجود ندارد: «لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ.»۲ اصولاً صفت بودن صفت اقتضا مىكند كه غيرموصوف باشد و موصوف بودن موصوف هم مقتضى آن است كه غير از صفت باشد. اگر صفت چيزى بخواهد عين آن و خود آن باشد، ديگر اطلاق صفت بر آن نمىتوان كرد. مثلاً گردى را براى دايره نمىتوان صفت آن دانست و بايد گفت گردى همان ذات دايره است؛ البتّه ممكن است از جهت لفظى، صفت و موصوفى ترتيب دهيم و بگوييم «دايره گرد»، ولى «اين بحث لفظى است و ما درباره حقايق و واقعيّتهاى خارجى بحث مىكنيم.» ۳
امّا در اين نظريّه اصرار عجيبى بر عينيّت صفات با ذات مىشود و براى تقريب مطلب از مثال «سواد شديد» استفاده شده و فرمودهاند: «واضح است كه شدّت سواد چيزى جز خود سواد نيست.» ۴ ولى آنچه واضح است، اين است كه سواد و شدّت از نظر مفهومى مغاير هستند و به همين جهت، سواد غير شديد هم
1.صدوق، ص ۳۴، باب ۲
2.نهجالبلاغه، خطبه اوّل
3.فصلنامه سفينه، ش ۸، ص ۱۸
4.همان