دانسته شده و مفاهيم كمالى همچون علم و قدرت براى خدا اثبات شده است. از اين جهت، اين نظريه با مبناى مرحوم علّامه طباطبايى اشتراك پيدا مىكند (البتّه تفاوت آن محفوظ است كه اين نظريّه اثبات اين مفاهيم را از طريق شرع مىداند و علّامه از طريق عقل) و از اينرو، هردو مبنا به تشبيه منجر مىشوند.
در روايات هم همين معنا از توصيف خدا (مفهومى) نهى شده است. شواهدى كه در مقاله شماره 5 فصلنامه سفينه ۱ (فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه) آمده، از اين
قبيل است. در آن مقاله، اين توصيف مردود، منحصر به صفات جسمانى دانسته شده؛ در حالىكه اين انحصار، مخالف عقل و خلاف ظاهر نقل است. توصيف باطل، شامل اسناد هر مفهومى از جمله علم و قدرت هم مىشود. دليل بطلان آن هم همان تشبيهى بودن آن است. هر صفت مفهومى يك حدّ است و توصيف خدا با مفاهيم در واقع، تحديد اوست. لذا اميرالمومنين علیه السلام در خطبه 49 نهج البلاغه مىفرمايند: «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَى تَحْدِيدِ صِفَتِه.»در اينجا تصريح شده كه عقل توانايى توصيف خداوند را ندارد و از توصيف به تحديد صفت تعبير شده است؛ زيرا چنانكه گفتيم، توصيف مفهومى، محدود كردن خداست: «مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ حَدَّهُ.»۲
امّا در اين مقالات همسو با ادّعاى جواز نقلى توصيف مفهومى در غير صفات جسمانى، عبارت خطبه 49 چنين ترجمه شده: «عقلها را بر مرزهاى وصفش مطّلع نساخته است.» ۳ معناى اين عبارت اين است كه توصيف خدا ممكن است ولى مرزهاى آن را عقل تشخيص نمىدهد. اگر توصيف به معناى توصيف مفهومى باشد، بايد گفت كه توصيف مطلقاً باطل است.
امّا معناى ديگر توصيف، تسميه و جعل علامت است. اين همان معناى مقبولى است كه گفتيم از جانب خود خدا صورت مىگيرد و روايات هم بيان فرمودهاند : «أصفه بما وصف به نفسه.»۴
1.. مقالهاى با عنوان «توحيد از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه (۲)»
2.نهجالبلاغه، خطبه ۱۵۲
3.فصلنامه سفينه، ش ۶، ص ۱۱
4.صدوق، ص ۴۷، باب ۲