«وَ اسْتَوَتْ عَلی الْجُودِیِّ»، أی استقرت السفینة علی الجبل المعروف. قال الزجاج: هو بناحیة آمد. و قال غیره: بقرب جزیرة الموصل.۱
2) همچنین این روایت با شواهد حسی در تناقض است؛ چرا که قم به لحاظ جغرافیایی با بیت المقدس فاصله بسیار دارد و نمیتواند جزئی از آن باشد.
2. روایت کرد مرا حسن بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه (برادر میانی شیخ صدوق) به اسانید صحیح از ابی عبدالله الصادق علیه السلام۲ که مردی به حضرت بزرگوار در آمد... امام صادق علیه السلام فرمود: همه مردم بیت المقدس محشر و منشر بود، الا بقعهای به زمین جبل که آن را قم گویند که اهل آن موضع و شهر را در گور ایشان محاسبه کنند و از گورها به جنت حشر کنند. بعد از آن فرمود که: اهل قم مغفور و آمرزیدهاند... امام فرمود: حدیث کرد مرا پدرم، از پدرش امام زین العابدین و او از جدش _ صلوات الله و سلامه اجمعین-۳ که او فرمود که: در آن شب که مرا از این کلمه غبرا بر آن گنبد خضرا آوردند، نظر صائب من بر زمین افتاد، به زمین جبل، به غایت سبز و خرم و زمین آن از زعفران نیکوتر و بوی آن از مشک خوشتر، پس در این میان ناگاه بدان موضع پیری را دیدم به زانو درآمده و تکیه بر سر هر دو زانوی خود کرده و برنسی بر سر نهاده، یعنی کلاه بارانی پس جبرئیل علیه السلام فرمود: یا رسول الله، این بقعه را قم گویند و در این بقعه شیعه وصی تو و پسر عم تو علی بن ابی طالب علیه السلام باشند. پس گفتم: این پیر که در این جا به زانو در آمده، چه کسی است؟ گفت: این ابلیس _ لعنه الله علیه _ است. گفتم: از ایشان چه میخواهد؟ گفت: میخواهد این طایفه را از وصی تو برگرداند. پس گفتم (به شیطان): ای ملعون، برخیز و به طایفه مرجئه
1.. مجمع البیان، ج۵، ص۲۵۰. جودی به هر کوه و زمین سخت اطلاق میشود. در بعضی از تفاسیر به کوهی در موصل اطلاق شده که به ارمنستان منتهی میشود و به آرارات موسوم است. به نظر باستان شناسان نیز این کوه در قسمتی از دامنه کوه آرارات قرار دارد (باستان شناسی و جغرافیای تاریخی قصص قرآن، ص۴۱و ۴۴)
2.. تمام روایات فضایل قم در کتاب تاریخ قم حسن بن محمد سائب قمی از زبان این شخص است. در کتب رجال از او یادی نشده است. تنها ذکری که از او به میان آمده، نقل قولی از ابو عبد الله ابن سوره است که گفته پدر صدوق سه پسر داشت: محمد و حسین در فقه ماهر بودند و آن قدر روایت حفظ بودند که در قم مشهور بودند و سومی که پسر وسطی بود و مشغول عبادت و زهد بود و با مردم ارتباطی نداشت و چیزی از فقه نمیدانست (لا فقه له) و در سایر کتیب رجالی وی مجهول است (منتهی المقال، ج۳، ص۵۸؛ ج۲، ص۴۱۷). جای این پرسش باقی است که اگر اینها روایات معتبری بود، چرا صدوق حتی یکی از این روایات را در کتاب خویش نیاورده؛ با این که وی نیز در مکتب حدیثی قم بوده است.
3.. قابل توجه است که پیامبر جد مادری حسنین علیهما السلام است، نه امام زین العابدین علیه السلام.