را كه بايد، انجام داده اند و ديگر زمينه اى براى كاركردن متأخّران باقى نمانده و تنها كار ما بايد اين باشد كه آثار آنها را بخوانيم و بفهميم. امّا با تحقيق و فعاليت مختصرى فهميدم كه اشتباه مى كرده ام و زمينه هاى وسيعى براى كار ما و آيندگان وجود دارد. حقيقت قضيّه، همان است كه در آيه شريفه آمده است.
در حوزه حديث، كتابهاى «ثقفى» ـ مؤلّف الغارات ـ و بعضى از كتابهاى مفقود شده كلينى و صدوق دوم و ابن قولويه و شيخ مفيد و سيد بن طاووس و نوع كتب مفقود شده قدما، قابل جستجو و تحقيق اند. گرچه به يك گل، بهار نمى شود، ولى ما لايدرك كلّه، لايترك كلّه.
ما اصولاً بايد دنبال ارزشها و اداى حقوق و خدمت به جامعه باشيم. كار تكرارى در همان موضوعاتى كه گذشتگان ما كرده اند، لطفى ندارد. مثلاً بعد از كتاب صلوة و طهارت حاج آقا رضا، انسانْ ديگر ميل و رغبتى ندارد كه كتب ديگر را مطالعه كند (با آن قلم روان و علميّت ايشان و جامعيّت كتاب). در نتيجه، ساير كتابها تنها مى توانند به مسائل جزئى پرداخته باشند. علماى گذشته ما تا عصر سيد بن طاووس، صرفاً در يك يا دو علم، صرف وقت نمى كردند. آنها به بسيارى از علوم عصرخود به مقتضاى زمان، احاطه داشتند: ادبيات، فقه، اصول، كلام، فلسفه، رياضيات، هيئت، تاريخ، روايت، اخلاقيّات، طب و… امّا چند قرن است كه علماى ما، مقتضاى زمان و عصرخود را به كنارى نهاده اند و به فقه و اصول اكتفا مى كنند؛ تا آنجا كه در اين دو علم، آن قدر صاحب كتاب شده ايم، كه يك طلبه براى خواندن آنها در مى ماند. فى المثل تا جواهر هست، به كتابهاى قبل از آن، چه اعتنايى مى شود؟
بايد از اين وضعيّت بيرون آمد. مسائل جامعه كه فقط با فقه و اصول، حل نمى شود. البته در هر عصرى به فقه و اصول و فقيه و اصولى نياز داريم، امّا حق نداريم به اين مقدار از علوم دينى اكتفا كنيم. اخلاقيات در اسلام از اركان بسيار مهم است؛ چه براى اصلاح و تربيت مسلمانان و چه براى هدايت سايرين. من