است؛ زيرا موضوع آن، حديث از جهت سند و يا متن و يا هردو است و غايت آن، قبول و ردّ خبر است. ولى موضوع رجال، جزئى و فردفرد افراد سند است و با متن و مجموع سند، ارتباطى ندارد و غايت آن، شناخت افراد ضعيف و ثقه و مانند آن است. براى مثال، بحث از راستگويى و دروغگويى، ضابط بودن و ضابط نبودن، غالى بودن و نبودن شخص خاص كه در سند واقع شده (مانند محمدبن مسلم و يا محمدبن سنان)، بحث رجالى است و بحث از صحيح و يا حسن و يا موثّق و يا ضعيف بودن سند و يا بحث از متصل و يا منقطع بودن و معنعن و يا مسلسل بودن آن، اگرچه مربوط به سند است، ولى چون راجع به مجموع سند است، داخل در علم درايه است.
به عبارت ديگر، در علم رجال، موضوع، محدّث است و غايت، شناخت صفات او؛ و در علم درايه، موضوع، حديث است و غايت، شناخت اقسام حديث. البتّه مباحث مربوط به متن (مانند نص و يا ظاهربودن، مجمل و يا مبيّن بودن، محكم و يا متشابه بودن) نيز داخل در درايه است.
همانگونه كه گذشت، موضوع رجال و تراجم و مشيخه شناسى و فهرست شناسى، رجال دينى است و موضوع درايه و روايت و فقه الحديث و رجال (به اعتبارى)، حديث است. ليكن جهت و حيثيّت در هركدام فرق مى كند. زيرا بحث از اينكه چه حديثى صحيح و يا موثّق و يا ضعيف است، و يا بحث از اينكه چه حديثى نص و يا ظاهر است، داخل در علم درايه است؛ و بحث از اينكه هريك از ائمّه(ع) چه احاديثى دارند و متن حديث آنها چيست، داخل در علم روايت است؛ و بحث از اينكه معنا و مقصود از هريك از احاديث چيست و چه معارف و مطالبى از آنها استفاده مى گردد، داخل در فقه الحديث است؛ و بحث از اينكه چه راويانى حديث آنها پذيرفته مى شود و يا رد مى گردد، داخل در علم رجال است.
در آخر، روشن گرديد كه علوم مربوط به حديث، عبارت اند از: 1ـ درايه (درايت)، 2ـ روايت، 3ـ فقه الحديث، 4ـ رجال، 5ـ تراجم، 6ـ مشيخه شناسى، 7ـ فهرست شناسى.