وَرَآءِى» 1 يعنى بني الأعمام و العصبة. 
 وهلة: ترسيدن . وهلت من كذا أي فزعت. 
 وهن: ضعف و فتور. 
 وهي: ضعف . يقول : وهى الحائط أي ضعف. 
 ويل: كلمه اى است مثل ويح است و او كلمه عذاب است . ويل : وادى است در جهنم ، اگر جبال در او انداخته شود خواهد پاشيد . بعضى گفته اند : ويل : قبوح ، ويس كمتر از آن . ويح : ترحم . ويح : كلمه اى است گفته شود از جهت كسى كه در مهلكه واقع شود و استحقاق او نداشته باشد و مترحم بر او شود. ويل گويند از جهت كسى كه مستحق باشد . بعضى گفته اند: ويح زجر دادن بر كسى است كه مشرف بر هلاكت است ، ويل از جهت كسى كه در هلاكت است ، از اين قبيل است قوله تعالى:  «فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَـبَ بِأَيْدِيهِمْ» 2 هر كه در هلكه واقع شود ندا به ويل كند  «يَـوَيْلَتَى أَعَجَزْتُ أَنْ أَكُونَ مِثْلَ هَـذَا» 3 .
باب ما أوّله الهاء
هتر: حريص شدن . هتر أي ولع. در صحيفه در دعاى بر حمله عرش ۴ المستهترون بذكر آلائك أي مولعون بذكر نعمائك ۵ . هتر به معنى سقوط هم آمده است و همچنين به معنى هلاكت آمده است. 
 هجد: و هاجِد و تهجُّد يعنى بى خوابى كشيدن . تهجَّد الرجل يعنى بى خواب شده است . و ألقى الهجود عن نفسه أي النوم . هاجِد : نماز خوان و خوابيده ، از اضداد است. 
 هوا جر: ـ جمع هاجرة ـ نصف نهار است ، وقت شدت گرما . هجر: خلاف وصل
                         
                        
                            1.سوره مريم، آيه ۵.
2.سوره بقره، آيه ۷۹.
3.سوره مائده، آيه ۳۱.
4.الصحيفة السجادية: دعاى سوم .
5.در نسخه : نعمائه .