يازدهم به معنى قول ، «وَ اللَّهُ يَقْضِى بِالْحَقِّ»۱ أي يقول . دوازدهم به معنى تقدير ، «فَلَمَّا قَضَيْنَا عَلَيْهِ الْمَوْتَ»۲ أي قدَّرنا. 
 قِطّ: حساب نمودن ، و منه قوله تعالى: «قِطَّنا» . ۳
 قفل: معروف است. 
 قفو: قفا يقْفو قِفوا أي اتَّبعْ . «قفينا على آثارهم»۴ أي اتَّبعنا . از اين قبيل است قافيه شعر ؛ زيرا تابع آورده بعضى به بعض . قفا: عقب ، يقال : قفوت ، يعنى در عقب آمدم. 
 قلع: امساك و كف از امرى نمودن. 
 قلى: أي البغض و الشرك . «مِّنَ الْقَالِينَ»۵ أي من المبغضين. 
 قمح: ذليل و خوار نمودن. 
 قمر: از اول شهر تا سه شب هلال گويند... شهر قمر گويند. 
 قمع: گرز و بوك ، و منه: «وَ لَهُم مَّقَـمِعُ مِنْ حَدِيدٍ»۶ . 
 قنوت: به معنى طاعت و به معنى دعا ؛ قوله تعالى: «قَانِتًا لِّلَّهِ»۷ بمعنى الأول ، و في الحديث : قنت شهرا ۸ بمعنى الثاني . قنوت به معنى صلاة هم آمده است. قنوت به معنى امساك و سكوت هم آمده است ؛ زيد بن ارقم ۹ گويد : ما در نماز سخن مى گفتيم تا اين كه نازل شد قوله : «قُومُواْ لِلَّهِ قَـنِتِينَ»۱۰ پس ترك سخن نموديم در نماز. 
 قنوط: يأس و نا اميد شدن ، و منه قوله تعالى: «وَ مَن يَقْنَطُ»۱۱ أي ييأس . در نون يقنط حركات ثلاثه است.
                         
                        
                            1.سوره غافر، آيه ۲۰.
2.سوره سباء، آيه ۱۴.
3.سوره ص آيه ۱۶ .
4.سوره حديد ، آيه ۲۷ .
5.سوره شعراء، آيه ۱۶۸ .
6.سوره حج، آيه ۲۱.
7.سوره نحل، آيه ۱۲۰.
8.المجموع ، ج۳ ، ص۴۹۳.
9.السنن الكبرى ، ج۲ ، ص۲۴۸.
10.سوره بقره، آيه ۲۳۸.
11.سوره حجر، آيه ۵۶.