جمع قرآن - صفحه 122

واقعى نقل است. پذيرفتن جعل به اين معنى است كه بگوييم جاعلان هم سلسله اسانيد جديد وضع كرده اند و هم به موازات آن، متون روايات را به گونه سازمان يافته اى تغيير داده اند. مسلما چنين فرضى عقلاً ممكن است، اما بسيار بعيد مى نمايد كه چنين جعل هايى در مقياسى وسيع روى داده باشد. ۱ لذا معقول تر آن است كه حلقه مشترك را به مثابه منبع مشترك براى همه روايت هاى مختلفى تفسير كنيم كه در منابع ما يافت مى شوند. با اين حساب، ما مى مانيم و ابن شِهاب زُهرى كه بايد او را مروّج روايت جمع قرآن ابوبكر بدانيم. اما از آنجا كه زهرى در 124 هجرى وفات كرده است، مى توان نتيجه گرفت كه اين روايت پيشتر در ربع اوّل قرن دوم هجرى شناخته شده بوده است.
با همين روش مى توانيم روايت مربوط به تدوين رسمى مصحف به دستور خليفه سوم عثمان را تاريخ گذارى كرد. از آن جا كه من قبلاً تحليل تركيبى إسناد+متن را مفصلاً شرح داده ام، ۲ اكنون مى توانم اختصار را رعايت كنم. اين روايت را در منابع متقدم، كمتر از روايت مربوط به جمع قرآن ابوبكر مى يابيم. تا آنجا كه من مى دانم، روايات كامل در اين باره تنها در منابعى هست كه مدونانِ شناخته شده آنها در قرن سوم يا پس از آن وفات يافته اند. در اين جا هم تحقيق خود را به مراجع و مؤلفانى محدود مى كنم كه پيش از 316 هجرى [تاريخ وفات آخرين منبع مورد بررسى، يعنى ابن أبى داوود ]مى زيسته اند. فضائل القرآن ابوعُبيد سه سلسله سند دارد؛ ابن شبّه در تاريخ المدينة پنج طريق، بخارى در الجامع الصحيح سه طريق، جامع تِرمِذى و السنن الكبرى نسايى هر كدام يك طريق، مُسند ابويَعلى دو طريق، جامع طَبَرى سه طريق و مصاحف ابن ابى داوود چهار طريق دارند ۳ اين هشت منبع بر روى هم بيست و دو سلسله سند دارند كه شانزده سند آن همراه با متن است (ر.ك: نمودار 3) تمام أسانيد در نام ابن شِهاب زُهرى به هم مى رسند. در طبقه بعد از وى چهار راوى قرار دارند كه سه تاى آنها حلقه مشترك فرعى اند.اين سه تن عبارت اند از: ابراهيم بن سَعد كه نُه نفر از

1.من دلايل اين را كه چرا محتمل به نظر نمى رسد، با جزئياتى ارائه داده ام. The Prophet and the Cat, ۴۴.

2.تفاوت بين تحليل تركيبى اسناد و متن و متن و اسناد اين است كه اولى اساسا يك گونه تحليل اسناد است كه با توجه به متن ها بررسى مى شود در حالى كه دومى در مرحله اول تحليل متن است كه با نتايج تحليل اسناد تركيب شده است.

3.فضايل، ابوعبيد، ۱۵۳ ـ ۱۵۶ (در حديث ص۱۵۶ ، ش۱۰ در ويرايشى كه براساس نسخه خطى كه در دمشق نگهدارى شده است نام معمر به جاى يونس به عنوان مخبر (راوى) ليث آمده است. اين احتمالاً نادرست است؛ زيرا در دو نسخه خطى از كتاب فضايل كه در توبينگن و برلين است، نام يونس آمده است؛ چنان كه روايت بخارى از ليث، يونس دارد): تاريخ مدينه، ابن شبه ، ج۴، ص۹۹۱ و ۹۹۳ و ۱۰۰۲؛ جامع البخارى، ج۳، ص۶۶ ، ج۲، ص۶۶ ، ج۳، ص۶۶ ؛ جامع الترمذى ، ج۴۸، ص۵ ، ح۱۰؛ سنن النسايى، ج۵ ، ص۶ ، ج۶ ، ص۴۳۰ ؛ مسند ابويعلى، ش۶۳ ، ۹۱؛ جامع الطبرى، ج۱، ص۵۹ و ۶۲ ؛ مصاحف ابن ابى داوود، ص۱۸ و ۲۱.

صفحه از 126