جمع قرآن - صفحه 106

3. گزارشى درباره مسلمانان كه مسيحى گمنامى در سال 60 هجرى (680 ميلادى) نوشته است.
4. وقايع نامه جان بار پنِكايىِ كه در سال 70 هجرى (690 ميلادى) نخستين سال هاى خلافت عبدالملك نوشته شده است.
مينگانا استدلال مى كند كه در هيچ يك از اين منابع قرن نخست هجرى (قرن هفتم ميلادى)، هنگام توصيف مسلمانان و عقايد ايشان، اصلاً اشاره اى به هيچ كتاب مقدس اسلامى نشده است. به نظر وى، اين امر در نوشته هاى مورخان و متكلمان آغاز قرن دوم هجرى (قرن 8 ميلادى) نيز صادق است. تنها در اواخر ربع اوّل اين قرن دوم هجرى است كه قرآن در محافل كليسايى نسطورى و يعقوبى و ملكايى موضوع بحث شد. ۱
مينگانا، بر اين اساس، نتيجه مى گيرد كه متن رسمى قرآن پيش از پايان قرن هفتم ميلادى وجود نداشته است.
همچنين به عنوان يكى از قديمى ترين گزارش هاى غيرمسلمانان درباره تاريخ قرآن، مينگانا به قطعه اى از كتاب دفاعيه از اعتقادات مسيحيت اشاره مى كند كه كِندى در حوالى830 ميلادى (حدود چهل سال پيش از بُخارى) نوشته است. ۲ در اين متن به جمع نخست قرآن در زمان خلافت ابوبكر اشاره شده (گرچه سبب ديگرى براى آن ذكر شده) است و تدوين رسمى آن به دست عثمان مشابه نقل بُخارى توصيف شده است. در پايان، كِنْدى اظهار مى كند كه نسخه هاى قرآن به دستور سردار عبدالملك (حجّاج بن يوسف)، گردآورى و بازنگرى شده است (حجّاج همان است كه متهم به حذف بخش هاى عمده اى از قرآن گرديد). سپس شش نسخه جديد از قرآن نوشتند و به مراكز اجرايى استان ها فرستادند. حجّاج نيز همانند عمل پيشين عثمان، نسخه هاى قديمى را از بين برد. بنابر نقل كِنْدى، گزارش وى كاملاً مبتنى بر منابع معتبر مسلمانان است.
مينگانا با جمع بندى يافته هاى خود از منابع مسيحى، نتيجه مى گيرد كه چه بسا افرادى به صورت شخصى و غيررسمى اقدام به گردآورى و تدوين قرآن كرده اند، و حتى يكى از آنها از آنِ عثمان بوده است، امّا پيش از خلافت عبدالملك اموى ـ كه قرآن با دستور و نظارت حجّاج بر مبناى نوشته هاى موجود و اطلاعات شفاهى جمع و تدوين شد ـ مصحف رسمى وجود نداشت. ۳

1.A. Mingana, Transmission ۳۹.

2.همان، ص۴۰.

3.همان، ص۴۶، رويكرد مينگانا و نتيجه گيرى هاى وى درباره تاريخ گذارى قرآن، حدود شصت سال بعد در كتاب پاتريشيا كرونه و مايكل كوك با عنوان هاجريسم، دوباره ظاهر مى شود. P. Crone/ M. Cook, Hagarism, The Making of the Islamic World, Cambridge ۱۹۷۷, chapter ۱ اگر چه در آن كتاب آنها از مقاله منيگانا ياد نكرده اند.

صفحه از 126