پيوند تاريخ با حديث در ميان مسلمين - صفحه 47

بخش هاى متعددى قرار داده شده است. ۱

تحول و پيشرفت در شيوه تاريخ نگارى مسلمين

تاريخ نقلى نخستين شيوه اى بود كه مورخان اسلامى تحت تأثير محدثان، در نقل و كتابت تاريخ ارائه كردند. نويسنده در اين روش همانند راوى حديث به نقل صرف اخبار اكتفا مى كرد و اگر به نقد آنها مى پرداخت، فقط در حيطه نقد خارجى، يعنى بررسى وثاقت راوى بود.
«طبرى» (م310ق) ـ كه يكى از اولين كننده هاى تاريخ نگارى به اين شيوه است ـ در ديباچه كتابش، از اخبارى كه به نظر خواننده نادرست و يا نامعقول مى رسد، عذرخواهى كرده، تأكيد مى كند كه وى فقط ناقل اخبار است و رويدادها را به همان ترتيب كه از راويان شنيده، نقل كرده است. از اين روى خود را مسؤول صحت و سقم آنها نمى داند. ۲
در تاريخ نگارى به شيوه طبرى، مورخ به گردآورى و جمع اخبار و نگارش آنها بر اساس سلسله اسناد مى پردازد. در اين بينش، نگاه منتقدانه وجود ندارد و مورخ كمتر به خودش اجازه مى دهد كه درباره متن خبر اظهار نظر كند. اين شيوه درست همان روشى است كه بسيارى از محدّثان، بويژه محدثان اخبارى، در نقل و كتابت حديث اعمال مى كردند.
معتزله نخستين گروهى بودند كه اصول مكتب تاريخ نقلى، يعنى سنتى را كه طبرى كننده آن بود، مورد ترديد قرار دادند. آنها لزوم درك عقلانى و پى جويى طبيعت و علل اشيا را تأكيد كرده، از پذيرفتن اخبارى كه يگانه حجت براى درستى آنها زنجيره راويان بود، خوددارى مى كردند. ۳
اساس تاريخ نگارى سنتى( نقلى) در تاريخ طبرى بر حسب سال وقوع حوادث تنظيم شده كه به «حوليات» معروف است. هر چند طبرى به عنوان يك محدّث، چنان كه از تأكيدش بر اسناد و اجتنابش از نقد متون پيدا است، دقيقا از روش اهل حديث پيروى مى كند، ولى برخى از معاصران وى، ضمن تقليد از روش طبرى، در شيوه نگارش تاريخ نوع آورى هايى نيز به وجود آوردند.
«واقدى» (م207ق) در نگارش تاريخ فقط به گفته ها و شنيده هاى راويان اكتفا نمى كرد و حتى الامكان به مشاهده مستقيم مكان هاى تاريخى مى پرداخت. «خطيب بغدادى» (م463ق) در تأييد اين موضوع آورده است كه شخصى «واقدى» را ـ كه كوله پشتى به پشت داشت ـ در مكه ملاقات كرد و از او پرسيد: كجا مى روى؟ گفت: به «حُنين» مى روم تا رويداد و موقعيت حادثه را از نزديك مشاهده كنم. ۴
«ابن قتيبه» (م270 ق) براى تصحيح منقولات«وهب بن منبه»، مسلمان شده اى از اهل كتاب،

1.التاريخ العربى و المورخون، ص۲۵۰ ـ ۲۲۳.

2.تاريخ الرسل و الملوك، ج۱، ص۵ .

3.فلسفه تاريخ ابن خلدون، ص۱۷۷.

4.تاريخ بغداد، ج۳، ص۲۱۶.

صفحه از 56