بازشناسى يك راوى: اسماعيل بن ابى‏ زياد سكونی - صفحه 171

آحاد، مى نويسد:
اسماعيل بن ابى زياد سكونى ... او بى ترديد، عامى مذهب است و شيخ طوسى نيز همين را باور داشته است. شيخ طوسى در كتاب الفهرست خود آورده است كه سكونى كتابى داشته كه در زمره اصول به شمار مى رفته است. اين كتاب را من به خط خود از نسخه اى به خط ابن اشناس بزاز ـ كه آن را بر شيخ طوسى قرائت كرده بود ـ استنساخ كردم. بر روى اين نسخه خط خود شيخ طوسى دال بر اجازه و سماع آن براى فرزندش ابوعلى و گروهى ديگر ديده مى شود. ۱
ميرزا حسين نورى بر اين باور است كه از اين سخن چند نكته مى توان استفاده كرد: نخست آن كه كتاب سكونى از جمله اصول بوده و بنابر آنچه مشهور است، اين كتاب ميان انديشمندان متقدم و متأخر مورد اعتماد بوده است؛ چنان كه از عبارات ابن ادريس در توصيف اين اثر و چگونگى عمل راويان و فتوا دهندگان به آن برمى آيد.
نكته ديگر آن است كه اين اصل در طبقه شيخ و پيشينيان نه تنها موجود بوده، بلكه متداول و شايع نيز بوده است؛ چرا كه آن را از مشايخ خود سماع كرده و بر آنها قرائت مى نموده اند و آنچه را از سكونى نقل كرده و در كتب خود ذكر مى كردند، از اين كتاب اخذ مى نمودند. در چنين مواردى، بنابر عدم نياز به اجازه و نظاير آن در مورد چنين كتبى، هيچ نيازى به بحث درباره حال وسايط نقل وجود ندارد، كه بنابراين عدم نياز، مى توان وثاقت نوفلى تا پايان سلسله طرق شيخ به اين اصل را دريافت. ۲
شايسته ذكر است كه استدلال مذكور، مبتنى بر توثيق صاحبان اصول است. بنابر سخن برخى همچون علامه مجلسى و پدرش محمّد تقى مجلسى و شيخ سليمان ماحوزى، داشتن «كتاب» يا «اصل» نشانه حسن صاحب آن و سبب مدح اوست. ۳ اما بسيارى همچون شيخ مفيد، محمّد بن اسماعيل مازندرانى، ملاعلى كنى و آية اللّه خويى اين ديدگاه را نپذيرفته اند. ۴
7. روايت راويان بزرگى همچون برخى از اصحاب اجماع، مانند عبداللّه بن مغيرة، فضالة بن ايوب، عبداللّه بن بكير و جميل بن دراج از سكونى دليل ديگرى بر وثاقت اوست. اين چهار تن از راويان اصحاب اجماع بوده كه روايت ايشان از يك راوى اماره اى بر وثاقت اوست؛ چنان كه از سيد على طباطبايى نقل شده است. ۵
افزون بر ايشان، راويان بسيارى ديگر نيز، همانند عباس بن معروف، هارون بن جهم، محمّد بن عيسى، ابوالجهم بكير بن أعين و ثقه جليل سليمان بن جعفر، به نقل از سكونى پرداخته اند. ۶

1.السرائر، ج۳، ص۲۸۹.

2.خاتمة المستدرك، ج۴، ص۱۶۳.

3.الفوائد الرجالية بهبهانى، ص۳۵؛ بلغة المحدثين، ص۳۴۴، پاورقى ش۳.

4.توضيح المقال، ص۲۳۷؛ معجم رجال الحديث، ج۱، ص۷۳ و ۷۴.

5.به نقل از: خاتمة المستدرك، ج۴، ص۱۶۴.

6.به نقل از: همان، ج۴، ص۱۶۵.

صفحه از 176