دوم، «عقل را بر هواى نفس چيره داشتن... و رسول صلى الله عليه و آله وسلم، مى فرمايد: آفة الدين الهوى». ۱ سوم، «سخن راست و به انديشه گفتن است و رسول صلى الله عليه و آله وسلم، مى فرمايد: افضل اللسان، لسان الصدق». ۲ چهارم، تدبير در كارهاست: «و رسول صلى الله عليه و آله وسلم مى فرمايد: التدبير نصف المعيشة و مى فرمايد: لا عقل كالتدبير». ۳ پنجم، «تجربت كردن و با خداوندان تجربت مشورت كردن. و رسول صلى الله عليه و آله وسلم، مى فرمايد: لا حكيم الا ذو تجربة». ۴ ششم، «گفتار خوب و زبان شيرين است و رسول صلى الله عليه و آله وسلم، فرموده است: الكلمة الطيبة صدقة». ۵ هفتم، «شرم داشتن است و رسول صلى الله عليه و آله وسلمفرموده است: الحياء من الايمان». ۶ هشتم، «رفق و مدارا كردن است و رسول صلى الله عليه و آله وسلمفرموده است: رأس العقل بعد الايمان المداراة». ۷ نهم، «تواضع كردن علما و پيران را از براى شرف علم و پيرى و رسول صلى الله عليه و آله وسلم، فرموده است: من تواضع للّه رفعه اللّه ». ۸ خصلت دهم آن است كه: «هر كارى كه آن كار در نفس خود واجب نباشد و اقدام بدان در متعارف خلق مستحب نباشد و هيچ غرضى، حالى يا مالى بر وى موقوف نباشد، ترك آن كار بكند، تا به حسن اسلام موصوف باشد». ۹
از اين مورد كه بگذريم، به نظر مى رسد كتاب هاى اخلاقى مفهوم حكمت را به گونه اى درخور بررسى نكرده و مفهوم محدود و تنكى از آن به دست داده اند؛ حال آن كه در فرهنگ قرآن و سنت حديثى ما اين مفهوم از غنايى سرشار برخوردار است و گوياى نوعى بينش و شهود درست و قدرت داورى دقيق در امور و داشتن منشى والا و رفتارى زيبنده است. با تحليل احاديث مختلف كه در آنها به نوعى به حكمت و مفاهيم وابسته به آن اشاره شده است، مى توان حكمت را در سه ساحت بررسى كرد: ساحت بينش، منش و كنش. از اين منظر، حكيم كسى است كه امور را آن گونه كه هستند مى بيند و به گونه اى درست ارزيابى مى كند و در تشخيص وسايل و اهداف به يكسان تواناست. همچنين وى از منشى خاص برخوردار است و داراى كنش و رفتارى پسنديده در جامعه و در قبال ديگران است. بنابراين، مى توان براى حكمت دينى سه مؤلفه اساسى برشمرد: بينش و شهود، منش اخلاقى و رفتار درست با ديگران و داشتن قدرت قضاوت بالا و تدبير در زندگى.
كتابنامه
ـ الاحتجاج، احمد بن على طبرسى، مشهد: مرتضى، 1403ق.