زركشى و سيوطى نيز از اين وجه به عنوان قول ابن مسعود ياد كرده اند. ۱ از اين عبارت، به قرينه اين كه در مقام بيان معناى ظاهر و باطن قرآن است، تعريف فوق براى ظاهر و باطن آيات به دست مى آيد و اين تعريف، تا حدودى، با معنايى كه در روايت حمران براى ظهر و بطن قرآن بيان شده، مشابهت دارد.
در هر صورت، ممكن است افرادى كه در آينده به آيات عمل مى كنند و به تعبير ديگر، مصاديق آينده آيات هستند، قسمى از باطن قرآن به شمار آيند، ولى اگر منظور از اين وجه، انحصار ظاهر قرآن در افرادى كه در گذشته به آيات عمل كرده اند (مصاديق گذشته) و انحصار باطن آن در افرادى كه در آينده به آيات عمل مى كنند (مصاديق آينده) باشد، اين وجه نيز با برخى مشخصات روايى باطن قرآن مطابقت ندارد و نمى توان به آن ملتزم شد؛ زيرا:
اولاً. از روايات استفاده مى شود كه تمام آيات قرآن داراى ظاهر و باطن است و طبق اين وجه، فقط آياتى كه بيانگر وظيفه و تكليفى باشند و زمينه براى عمل كردن به آنها فراهم باشد، ظاهر و باطن دارند. روشن است كه همه آيات چنين نيستند.
ثانيا. بسيارى از باطن هايى كه در روايات براى آيات بيان شده، با اين وجه مطابقت ندارد؛ يعنى آن باطن ها افرادى كه در آينده به آيات عمل مى كنند، نيستند.
ثالثا. آگاهى از افرادى كه در آينده به آيات عمل مى كنند، ويژه راسخان در علم نيست و براى ديگران نيز ميسر است؛ حال آن كه، مطابق روايات، دست كم، هيچ كس جز راسخان در علم نمى توانند از بخشى از باطن قرآن آگاه شود.
2 ـ 2. احتمالات آخوند خراسانى
محمّد كاظم خراسانى، معروف به آخوند خراسانى، دانشمند معروف علم اصول فقه، در بحث استعمال لفظ در بيش از يك معنا، در مقام نفى دلالت روايات بطون قرآن، بر وقوع استعمال لفظ در بيش از يك معنا، براى بيان ماهيت و چيستى بطون قرآن، دو احتمال ذكر كرده كه در اينجا به عنوان نمونه اى از آراى دانشمندان علم اصول در اين مسأله بررسى مى شود:
الف. شايد مراد از بطون قرآن، معناهايى باشد كه هنگام استعمال لفظ در معنا، به خودى خود، اراده شده باشند، نه از لفظ؛ به گونه اى كه لفظ در آنها [نيز] استعمال شده باشد. ۲
بر اين احتمال، اشكال شده است كه اولاً، در صورتى كه لفظ آيات در آن معانى استعمال نشده باشد، آن معانى، بطون آيات نيستند و حال آن كه در روايات، معانى باطنى از بطون و معانى آيات به شمار آمده اند. ثانيا، اگر مراد از بطون قرآن، چنين معناهايى باشد، اين امتياز و فضيلتى براى قرآن نسبت به ساير كلام ها نيست؛ زيرا اراده معناهايى، به خودى خود، هنگام تكلّم الفاظ، غير از معنايى
1.ر. ك: البرهان فى علوم القرآن، ج۲، ص۱۶۹؛ الجامع الصغير، ج۲، ص۱۲۲۰.
2.فعللّه كان بارادتها فى انفسها حال الاستعمال فى المعنى لا من اللفظ كما اذا استعمال فيها (كفاية الاصول، ص۳۸).