صحيفه و معنويت اسلامى
على رغم مطالعاتى كه عدم صحت اين نظر را نشان داده اند، بسيارى از مردم غربى هنوز گمان مى كنند كه «اسلام حقيقى» معادل بساطت، جمود، قانون زدگى، ظاهرگرايى و خدايى عادل و متعالى است. بنابراين عناصرى از تمدن اسلامى كه نشان گر پيچيدگى، ظرافت، صميميت، عشق، باطن گرايى، معنويت، رحمت خداوند، همدلى و حلول اوست، امورى زائد بر اسلام قرآنى و يا نوعى واكنش در مقابل آن دانسته مى شود. محققانى مانند ماسينيون معتقدند كسى كه داراى حس معنوى باشد، براى از بين رفتن اين ديدگاه تنها نياز به خواندن قرآن دارد. اما تنها تعداد كمى از مردمى كه كليشه هاى قديمى را پذيرفته اند، از چنين حسى برخوردارند و يا براى اين كه احساس همدلى به دل هايشان راه يابد، علاقه مند به تغيير تصورات پيشين خود هستند. هدف من در اينجا برخلاف بسيارى از محققان گذشته، اين نيست كه اين تعصبات رايج در مورد «اسلام حقيقى» را رد كنم، اما مى خواهم بگويم كه اثرى مانند صحيفه بعدى درونى از اسلام را به نمايش مى گذارد كه يافتن آن در متون نخستين ديگر بسيار دشوار است.
وقتى محققان و ديگر ناظران بيرونى به اسلام مى نگرند، به طور طبيعى آنچه كه در نظر نخست مى توان ديد، يعنى حوادث، اخبار و گزارش هاى مكتوب، روابط اجتماعى و مانند آن، را درك مى كنند. نگاه كردن به دل هاى مردم و تحقيق كردن در مورد رابطه شخصى آنان با خداوند آسان نيست و اكثر مردم نيز علاقه اى به اين كار ندارند. اگر راهى به درون دل ها وجود داشته باشد، مى بايست از طريق مطالعه باطنى ترين دغدغه هاى افراد كه در فعاليت ها و نوشته هاى ظاهرى آنان منعكس مى شود، بدان نائل شد. اما ابعادى از اسلام كه بيشترين توجه ناظران خارجى را به خود معطوف كرده، ظاهرى و آشكار است و گاهى به طور نسبى از عشق و صميميتى كه معمولاً در غرب با معنويت مرتبط است، تهى مى باشد.
تمدن اسلامى در كل بسيار به يك شهر سنتى اسلامى شبيه است. ديوارهاى بيرونى آن را تيره و دل گير مى نمايانند و دسترسى به جهانى كه پشت اين ديوارهاست، آسان نيست. اما اگر انسان با ساكنان شهر رابطه صميمانه اى برقرار كند، او را به باغ ها و حياط هاى شعف انگيزى كه پر از گل هاى خوشبو، درختان ميوه و چشمه هاى جوشان، است، مى برند. كسانى كه درباره تاريخ، حوادث سياسى و نهادهاى اسلامى، مطلب مى نويسند، با ديوارها سر و كار داشته و هيچ راهى به اين باغ ها ندارند. برخى از اين باغ ها از طريق مطالعه تصوف، هنر و معمارى، شعر و موسيقى به روى انسان گشوده مى شوند، اما از آن جا كه تمامى اينها در قالب هاى تاريخى خاصى كه از محيط اطراف تأثير پذيرفته، ظاهر شده اند، به راحتى مى توان ريشه هاى عميقا اسلامى آنان را ناديده گرفت. سنتى ترين و اصيل ترين باغ هاى اين شهر، دل هاى بزرگ ترين نمايندگان اين تمدن است. در اينجاست كه ادعيه منقول از اركان اسلام نخستين مى تواند منظره اى كاملاً جديد از روح زندگى بخش اسلام را به روى