تأويل ، يعنى حمل بر خلاف ظاهر ـ را مشخّص نموده ، در تأويل صور ذيل ، بى آن كه دچار شتاب در حكم و تأويل گردد ، انگاره هاى منسوب به عقل را با دقّت و احتياط علمى لازم مورد توجّه قرار دهد :
1 ـ 3 ـ 3 . تنافى انگاره عقلى با نقل قطعى
در احاديثى كه انسان مفاد آنها را خلاف حكم عقل مى انگارد ، اگر يقين به صدور آنها از معصومان عليهم السلامداشت ، چون عصمت آنان در گفتار و رفتار هم مقتضاى حكم يقينى عقل و نقل است ، وجود دو يقين مخالف از مصاديق اجتماع ضدّين است .
بنابراين ، با التفات و تنبّه به تنافى ميان مفاد نقل يقينى و انگاره قطعى ، ثبوتا بايد يا تشكيك در انگاره عقلى خويش كرده و آن را مغالطه آميز بشمارد ، و يا در قطعى بودن صدور و دلالت نقل ، ترديد نمايد .
و در مقام اثبات ، چون پس از التفات به تنافى دو حكم قطعى عقل و شرع ، قطع به هر دو پايدار نمى ماند ، حجيت اثباتى انگاره عقلى تابع بقاى قطع به آن حكم ، به اصطلاح ، عقلى است ؛ ولى اگر قطع به عقلى بودن آن حكم منتفى شد ، حجيّت اثباتىِ معنايى كه از نصوص استفاده مى شود ، تابع بقاى قطع به صدور و دلالتِ دليل شرعى است . اگر در چنين صورتى نسبت به معناى مستفاد از روايات از جهت صدور و دلالت ، وثوق لازم وجود داشت ، اعتبار و حجّيت اين روايات ، تابع ادلّه اعتبار وثوق در حوزه كار بردى مورد پژوهش است ؛ به عنوان نمونه در دانش فقه ، يا در مقام تفسير نمودن آيات قرآن معتبرند ؛ ۱ ولى در كلام و يا در اذعان به يك مسأله تفسيرى كلامى كه نياز به قطع دارد ، وافى به اثبات بيش از وثوق اعتقادى نخواهند بود .
ضمنا در همين صورت بايد توجّه داشت كه در موردى كه ادّعاى مخالفت حكم عقل با مفاد حديثى مى شود ، اگر معمول افراد قطع به دلالت و صدورش پيدا مى كنند و ديگرِ عالمان و محقّقان رأيى بر خلاف او دارند ، آن مورد ثبوتا از مظانّ لغزش وى محسوب مى گردد ، و اثباتا هم ديگران آن را از موارد لغزش و خطايش در تعقّل مى شمارند .
2 ـ 3 ـ 3 . تنافى انگاره عقلى با ظواهر قطعى الصدور
احاديثى كه انسان مفاد آنها را خلاف عقل مى انگارد ، اگر از احاديثى بود كه به صدورش يقين داشت ، آيا دلالتش ظهورى بود ، لازم است ، در مقام ثبوت و نفس الامر خود را ، به ميزان قوّت ظهور آن حديث در مفاد مورد نظر ، بر احتمال لغزش و در معرض خطا و مغالطه ببيند و احتياط علمى را از دست ندهد ؛ يعنى در مقدّمات قطع خويش تجديد نظر نمايد ، اگر كاستى و خللى در آن بود ، بر طرف
1.چون تفسير نمودن و نسبت دادن معنايى به آيه اى (يعنى حكم به اين كه مدلول آيه چنين است ) از اعمال است و حدود و شرايط احكام فقهى بر آن جارى مى گردد ، بر خلاف اعتقاد يافتن به يك مطلب كلامى كه قرآن با دلالتى كمتر از قطع بر آن دلالت مى كند ، در اين صورت ، آيه مزبور تنها مفيد اطمينان يا وثوق اعتقادى است و حكم همان را خواهد داشت .