مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 259

الهى ! دوران عمرم به نهايت و پايان رسيد ، و پوست بدنم و استخوان تنم نازك و باريك گرديد ، و امل و اجل من دور و نزديك شدند و روزگار در پيش چشمم تيره و تاريك شد ، آرزوها و خواهش هاى من زايل و فانى شدند و گناهان و خطاهاى من دايم و باقى ماندند .

به پيرى رسيدم ز سن جوانىشد ايام عمرم در اين دهر فانى
قوا جمله از شغل خود بازماندهرسيده به سر نوبت زندگانى
اجل در كمين اندر اين ره نشستهكز اين ره ربايد مرا ناگهانى
من خيره سر رفته در خواب غفلتنخيزم از اين خواب از سر گرانى
إلهي ! ارْحَمْني إذا تَغَيَّرَتْ صُورَتي ، وَامْتَخَتَ مَحَاسِني ، و اُبْلِيَ جِسْمي ، و تَقَطَّعَتْ أوْصَالي ، و تَفَرَّقَتْ أعْضَائي۱.
خدايا ! رحم كن بر من در آن وقتى كه متغير شود صورت من ، و بر طرف شود نيكويى هاى خلقت من ، و كهنه شود تن من ، وجدا شود پيوندهاى من ، و از هم بپاشد اعضاى من ، و بر باد فنا داده شود اجزاى من .

الهى ! در دم رفتن كه جسمم ناتوان گرددتنم در بستر از سنگينى تب چون كمان گردد
به دورم مجتمع ياران و من از فرقت ايشانسرشك حيرتم بر رخ روان از ديدگان گردد
گهى بر حالت رنجورى خود ديده بگشايمگهى آهم روان از دل به سوى آسمان گردد
به دست خويشتن كن قبض۲روح من خداوندامشو راضى كه قبض جان به دست ديگران گردد
الهى ! دارم اين حسرت كه اندر وقت جان دادندل پيغمبرت از حسن حالم شادمان گردد

1.قسمتى ديگر از مناجات اميرالمؤمنين عليه السلام به نقل از امام حسن عسكرى عليه السلام كه در سطرهاى پيشين ، منابع آن ذكر شد .

2.در نسخه خطى : فيض . مورد بعدى نيز چنين است .

صفحه از 326