مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 208

بياور به او ـ اى آدم ـ تا قرب و منزلت و فضيلت و نور و وقار تو نزد من بيشتر شود . آدم گفت كه : ايمان آوردم به خدا و به رسول [ او ] محمّد صلى الله عليه و آله وسلم . حق تعالى فرمود كه : واجب گردانيدم براى تو اى آدم ! وزياد كردم فضيلت و كرامت تو را اى آدم ! تو اول پيغمبرانى و مرسلانى ، و پسر تو محمد خاتم و آخر انبيا ورسل است و اول كسى است كه زمين ، گشوده مى شود از او و مبعوث مى گردد در قيامت ، و اول كسى كه او را جامه مى پوشانند و سوار مى كنند و مى آورند به سوى موقف قيامت ، و اول شفاعت كننده اى است و اول كسى است كه شفاعتش را قبول مى كنند ، و اول كسى كه در بهشت را مى كوبد ، و اول كسى كه درِ بهشت را براى او مى گشايند ، و اول كسى كه داخل بهشت مى شود ، و تو را به آن كنيت كردم ، پس تو ابو محمدى .
آدم گفت كه : حمد و سپاس ، خداوندى را كه گردانيد از ذريّت من كسى را كه فضيلت داده است او را به اين فضايل ، و سبقت خواهد گرفت بر من به سوى بهشت ،و من حسد نمى برم او را .

طلب

اى خدا ! ديرى است كز مطلب به دور افتاده امدر بيابانى ز راهى بى شعور افتاده ام
راست گويم گوييا از منبع عين الحياةدر ميان دجله اى از آب شور افتاده ام
چون سليمان داشتم در عالم خود سلطنتحاليا مسكين در اين وادى چو مور افتاده ام
«رب أرِني»بر زبان ناورده و موسى صفتبى خبر از خود به پاى كوه طور افتاده ام
از مكان اصلى خود ز اقتضاى روزگاردر ميان بحر ظلمت همچو نور افتاده ام
اينك ار۱خون جاى اشك از ديده بارم دور نيستزآن كه از شهر و ديار خود به دور افتاده ام
گر چه از خاكم ولى زان رو كه مخلوق توامبا وجود فقر ذاتى بس غيور افتاده ام
پيش از اين زندان ، به باغ دلگشايى بوده امدارم اين جا حق اگر من ناصبور افتاده ام
بلبلان در گلستان و من در اين زندان غريببال و پر بشكسته و دور از طيور افتاده ام
نى پرى تا پر گشايم سوى آن گلشن مگردر قفس وقتى كه افتادم به گور افتاده ام
بس كه ناليدم در اين غم خانه تنها روز و شبگوييا بالمرة اينك از شعور افتاده ام
چاره سازا ! چاره اى مى كن ز فضل خود كه مندر مقام عرض حاجت از حضور افتاده ام

1.در نسخه خطى : از .

صفحه از 326