مائدة الأسحار لخلّص المؤمنين الأخيار - صفحه 174

لِمُؤَلِّفِه

آن خواجه كه گفتش ايزد پاكلولاك لما خلقت الأفلاك
آن سدره نشين كه بزم يزداناز نور رخش شدى فروزان
آن مَحرم خلوت الهىداناى رموز حق كَما هي
پيرايه گل عذار هستىشاهنشه ملك حق پرستى
شيرازه مصحف رسالتديباچه زبده جلالت
يعنى كه حبيب حىّ سرمدتاج سر انبيا محمد
تزيين اول : به تحقيق كه اشتهار يافته است در كتب نحويه اين كه اسم تفضيل به يكى از سه وجه بايد استعمال شود :
اول : با لفظ « من » چه مذكوره باشد مثل « زيد أفضل من عمرو » و چه محذوفه مثل « اللّه أكبر » أي من كلّ شيء .
دويم : با الف ولام عهد مثل « زيد الأفضل » و « هند الفضلى » .
سيّم : به اضافه شدن آن وصف به سوى مفضّل عليه مثل « هُوَ أَفْضَلُ رَجُلٍ » و « هِيَ أَفْضَلُ امْرَأَةٍ » .
پس اسم تفضيل در وجه اول از وجوه ثلاثه هميشه مفرد مذكر استعمال مى شود ، چه موصوف با او موافق باشد و چه نباشد ، و در وجه دويم مطابق موصوف خود آورده مى شود ، و در وجه سيّم در آن تفصيلى است و آن اين است كه اگر اضافه به اسم نكره شود استعمال او مثل استعمال با لفظ « من » خواهد بود و اگر اضافه به اسم معرفه شود پس اگر قصد شده باشد تفضيل او بر مضاف اليه ، واجب است كه موصوف او فردى از مدلول مضاف اليه بوده باشد من حيث هو ، لا من حيث المفضوليّة ، و جايز است در اين صورت مطابقه آن با موصوف و عدم مطابقه ، و اگر قصد شده باشد تفضيل بر جميع ماعداى او نه مضاف اليه بخصوصه ، پس بايد مطابق با موصوف خود استعمال شود به اجماع كلّ نحات .
و قول محقق بهايى رحمه الله در صمديّه آن جايى كه مى فرمايد : « وَإِنْ قَصَدَ تَفْضِيلَهُ مُطْلَقا فَمُفْرَدٌ مُذَكَّرٌ مُطْلَقا نَحْوُ يُوسُفُ أَحْسَنُ إِخْوَتِه . . » إلى آخره ، غلطى است واضح كه از نسّاخ واقع شده و حاشا كه مثل چنين اشتباهى را به ايشان نسبت توان داد ، وَلَنِعْمَ مَا قِيلَ :

فَكَمْ أَفْسَدَ الرّاوِي كَلاماً بِفِعْلِهوَكَمْ حَرَّفَ الْمَنْقُولَ قَوْمٌ وَاصْفَحُوا
وَكَمْ نَاسِخٍ أَضْحى لِمَعْنى مُعَبِّرٍوَجَاءَ بِشَيْءٍ لَمْ يُرِدْهُ الْمُصَنِّفُ
بعد از معلوميّت اين مطلب مى گوييم كه : اسم تفضيل در اين فقره شريفه بر وجه سوم از وجوه ثلاثه استعمال شده و مضاف اليه او ضمير مذكور در « باء جمله» است و

صفحه از 326