هدية الخير (بخش دوم) - صفحه 305

بالاى كواكب سيّاره است ، داده ۱ و هر دورى كه تمام شود به مدّتى كه تعيين كرده اند و آن نوبت به برجى ۲ ديگر رسد ، صاحب ۳ او را به كوكبى هم از سيّارات نسبت كنند ، به ترتيب بروج و افلاك ۴ از اعلى به اسفل و چون از قمر درگذرد ، باز صاحبى مر زحل را بود و تأثير دور اول را ۵ در باقى ادوار ، واجب مى شناسند ۶ و در هر دورى ظهور ۷ شخصى كه او را صاحب زمان گويند ، لازم مى شمرند ۸ و كامل ، او را مى دانند ۹ بلكه واجب الاطاعه .
فلهذا در دور اول چون به زحل و حمَل منسوب است ، صاحب دور كسى را مى دانند كه به چند صفت ، موصوف باشد:
يكى آن كه على نام داشته باشد ؛ چه اسم على را به زحل نسبت كنند ، به مناسبت آن كه فلك او بلندتر از افلاك باقى سيارات است .
ديگرى آن كه درويش بود ؛ هم به جهت زحل كه طايفه فقرا را بدو نسبت دهند .
ديگرى آن كه پهلوان و شجاع بود ؛ جهت آن كه حمَل خانه مريخ است و اسپاهيان را بدو نسبت كنند .
ديگرى آن كه عالم بود ۱۰ به علوم دينى ؛ جهت آن كه علم دين ۱۱ به مشترى منسوب است و حمل ، خود مثلثه مشترى است .
ديگر آن كه پادشاهى كند ؛ جهت آن كه سلطنت به آفتاب منسوب است و حمل ، شرف آفتاب است .
ديگرى ۱۲ آن كه عادل و معتدل القامه بود ؛ جهت بودن مبدأ مفروض ، نقطه اعتدال ربيعى و ظهور اين شخص ۱۳ را در ادوار ، لازم مى دانند . در هر دورى به

1.ف: واو .

2.ف: برج .

3.ف: صاحبى .

4.ف: ـ و افلاك .

5.ف: ـ را .

6.ف: شناسند .

7.ف: ـ ظهور.

8.م: مى شمرد .

9.. م: مى داند .

10.ف: ـ بود .

11.ف: دينى .

12.ف: ديگر .

13.ف: شخصى .

صفحه از 337