۱۷۳.وَقَالَ : ظُلْمَةُ الْظَالِمِ ۱ تُظْلِمُ الإيْمَانَ .
۰.و گفت : ظلم ظالم ، تاريك مى كند ايمان را .
عدل و انصاف ، همچو خورشيد است
وز فروغش چو روز طلعتْ جان
ظلم ، تاريكى بُود كه از آن
هست تاريكْ چهره ايمان۲
۱۷۴.ظِلُّ عُمْرِ الظَّالِمِ قَصِيْرٌ .
۰.سايه عمر ظالم ، كوتاه است .
نفس هر دلْ سيه كه پر ظلم است
روز عمرش فروشده است به جاه
جسته طول امل ، وليكن هست
سايه عمر ظالمان كوتاه
۱۷۵.وَ مِنْ كَلامِهِ : ظِلُّ الْكَرِيْمِ وَسِيْعٌ ۳ .
۰.و از كلام اوست : سايه كريمان ، فراخ است .
مظهر لطف چون كريمان اند
سائلان اند نزدشان گستاخ
كى كريم آيد از سؤال به تنگ
هست چون سايه كريمْ فراخ
۱۷۶.وَ مِنْ كَلامِهِ : ظِلُّ الأعْوَجِ أعْوَجٌ .
۰.و از كلام اوست : سايه كج ، كج است .
مرد آزاده ، راست چون سرو است
كه از او كس نديده پايه كج
وز كجان ، راستى مجو هرگز
راستى را كج است سايه كج
1.در نسخه «ح» : الظلم .
2.در نسخه «ح» :
ظلم تاريكى بود واقع كه كند تيره چهره ايمان .
3.خ ل : فَسيح .