۱۰۱.وَقَالَ : رُعُونَاتُ النَّفْسِ تَتْعَبُها .
۰.و گفت : رعنايى هاى نفس ، رنج مى رساند نفس را .
تا بُود زير دست رعنا نفس
بَتَر از وى در آرزوش مسنج
زان كه رعنايى هاى نفس خسيس
مى رساند تو را مدام به رنج
۱۰۲.رَاعِ الحَقَّ عِنْدَ غَلَبَاتِ النَّفْسِ .
۰.رعايت كن حق را نزد غلبه نفس .
راه حق گير و كام نفْس مده
هست مردى به فعل۱نه به سخن
بر تو چون نفْس تو غلبه كند۲
گر تو مردى ، رعايت حق كن
۱۰۳.وَمِنْ كَلامِهِ : رَفِيْقُ ۳ الْمَرْءِ دَلِيْلُ عَقْلِهِ .
۰.و از كلام اوست : رفيق مرد ، دليل عقل اوست .
عاقلان راست رسم و راه نكو
مرد بى عقل ، بى طريق بُود
قدر هر كس به قدر عقل وى است
مرد را عقل او رفيق بُود
۱۰۴.وَقَالَ : زِنِ الرِّجَالَ بِمَوَازِيْنِهِمْ .
۰.و گفت : وزن كن مردان را به موازنه ايشان .
قدر هر كس به قدر او دانند
نقل ، اين است از شه مردان
وزن مردان نمودن ار خواهى
آن نشايد به جز موازنه شان
1.در نسخه «ح» : به عقل .
2.در نسخه
«ح» : نفس تو بر تو چون كند غلبه .
3.خ ل : رِفْقُ .