۹۲.وَمِنْ كَلامِهِ : ذِكْرُ الشَّبابِ حَسْرَةٌ .
۰.و از كلام اوست : ياد كردن جوانى حسرت است .
همچو بادى گذشت عمر عزيز
هيچ حاصل نگشت جز حسرت
از جوانى كسى كه ياد كند
بُود او را دَمى دو صد حسرت
۹۳.ذِكْرُ الْمَوتِ جَلاءُ الْقُلُوبِ .
۰.ياد كردن مرگ ، روشنى دل هاست .
به هر نفس ، گر زمرگْ ياد كنى
نور توفيق بر دلت تابد
مؤمنان را ز ياد مرگ ، بلى
دل تاريك ، روشنى يابد
۹۴.رُؤيَةُ الْحَبِيبِ جَلاءُ العَيْنِ .
۰.ديدن دوست ، روشنى چشم است .
ديدن دوست را غنيمت دان
خواه هنگام لطف ، خواهى خشم
چشم از دوست برمدار كه هست
ديدن دوست ، روشنى دو چشم
۹۵.وَ قالَ : رَاعِ أبَاكَ يُرَاعِكَ ابْنُكَ .
۰.و گفت : رعايت كن پدرت را تا رعايت كند تو را پسرت .
نيك و بد را يقين مكافات است
آنچه مى آيد از قضا به سرت
پدرت را رعايتى مى كن
تا رعايت كند تو را پسرت
۹۶.رَفَاهِيَةُ الْعَيْشِ فِي الْأمْنِ .
۰.آسودگى عيش در امنيت است .
گر بُود نعمت فراوانت
رنجه اى نبْوَدَت كز امنيت
ايمنى خواه تا بياسايى
هست آسودگى در امنيت