تفسير مأثور در نگاهي گذرا - صفحه 156

نظاير در قرآن، جرى و تطبيق، توضيح اسباب و شأن نزول و تبيين بطن آيات و جز از آنهاكه با مراجعه به تفسيرهاى مأثور مى توان به تك تك آنها دست يافت.

6 . آسيبهاى تفسير أثرى

1 ـ 6. احاديث ساختگى: جايگاه مقدس و والاى حديث از نگاه دشمنان اسلام پنهان نماند و براى آنان گران آمد و آنها را به تلاش بر شكستن حريم حديثْ واداشت . در آغاز، تلاششان را معطوف به شكستن تقدس و حجيت حديث كردند و با بيان اين كه پيامبر صلى الله عليه و آله انسانى است همچون ساير انسان ها و داراى تغيرات روحى ، ممكن است سخنى را از روى سهو و خطا و يا حب و بغض شخصى و يا خشم گفته و پس از آرام شدن پشيمان شده باشد.
عبد اللّه بن عمرو گويد:
من هر آنچه كه از پيامبر صلى الله عليه و آله مى شنيدم مى نوشتم و غرضم حفظ احاديث بود. قريش مرا از آن بازداشتند و گفتند: آيا هر آنچه كه از پيامبر صلى الله عليه و آله مى شنوى، مى نويسى در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آلهانسانى است كه در حالت خشم و خشنودى سخن مى گويد ؟!
عبد اللّه گويد:
من از نوشتن دست برداشتم و جريان را براى پيامبر صلى الله عليه و آله بازگو كردم و ايشان با انگشت خود اشاره به دهانش كرد و گفت: بنويس، سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست، از آن (دهانم) جز سخن حق بيرون نمى آيد. ۱
آنان، پس از شكست از تلاش نافرجام خويش، دست به وضع و جعل حديث زده، با نسبت دادن سخنان باطل به پيامبر قصد داشتند اسلام رااز مسير منحرف سازند. على عليه السلام مى گويد:
در همان دورانِ پيامبر صلى الله عليه و آله، دروغ هايى را به او نسبت دادند، تا آن كه در خطبه اى فرمود: كسى كه دروغى را به عمد به من نسبت دهد، جايگاهش آتش دوزخ خواهد بود . ۲
از سوى ديگر، يهوديان كه از تحريف قرآن نااميد شدند، عقايد باطل خويش را توسط به ظاهر مسلمان شدگانى همچون كعب الاحبار و وهب بن منبه براى تازه مسلمانان بى خبر از معارف اسلام نقل نمودند و برخى از آنها را به خود پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت دادند و برخى ديگر را بدون نسبت دادن به پيامبر صلى الله عليه و آله نقل نمودند ولى براى تأييد سخنان خويش حديث ساختگى را نقل كردند كه پيامبر صلى الله عليه و آله گفته است:
حدثوا عن بنى اسرائيل و لا حرج ؛ ۳ از بنى اسرائيل روايت كنيد و باكى بر آن نيست.
بدين طريق، اسراييليات در ميان احاديث و تفاسير مأثور جاى باز كرد. از سوى ديگر، برخى

1.سنن ابى داود، ج ۲، ص ۱۷۶، ح ۳۶۴۶.

2.الكافى، ج ۱، ص ۶۱، ح ۱.

3.سنن ابى داود، ج ۲، ص ۱۷۹، ح ۳۶۶۲.

صفحه از 165