مضمون كلام امام على(ع) دانسته است نيز نشان دهنده آن است كه مهاجران, به قرابتْ استدلال كرده اند و امام در برابر آنان, به اقرب بودن خود, استدلال مى كند:
و إن كنت بالقربى حَججتَ خصيمهم -فـغيـرك أولـى بـالنـبـيّ و أقـرب.۱
۰.ز. امام باقر(ع) نيز در كلامى مى فرمايد:إن رسول اللّه(ص) قبض و قد أخبر أنا أولى الناس بالناس. فتمالات علينا قريش حتى أخرجت الأمر عن معدنه و احتجّت على الأنصار بحقّنا و حجّتنا.
ح. مرحوم كراجكى در كتاب ارزشمند التعجب, آورده است:
و من العجب قول القريش أنّ الخلافة لاتكون الاّ من حيث النبوة و أنّما يستحقها بذلك لأنّ رسول اللّه(ص) من قريش و لم يقل لها أحد فى الحال أنّ بنى هاشم أولى منكم بها على هذه الجهة; لأن النبيّ من بنى هاشم. ۲
سه. ذكر اين نمونه ها براى آن بود كه نشان دهيم بحث شايستگى جانشينى پيامبر(ص) به واسطه قرابت با او, بحث جديدى نبوده است كه تعجّب برانگيز باشد; بلكه استدلالى بوده است كه توسط بعضى از قريشْ مطرح شده و آنان را به موفّقيت نيز رسانده است. بنابراين, تكرار آن ادّعا از طرف امام على(ع), موجّه نيست.
چهار. نكته ديگرى كه مى توان در توجيه «أتكون الخلافة بالصحابة و لا تكون بالصحابة والقرابة؟» اضافه كرد, آن است كه ابوبكر و عمر, به قرابت و عشيره بودنْ استدلال كرده اند و امام(ع) به اقربيتْ استدلال مى كند. معناى كلام على(ع) اين است كه اگر صحابت و قرابت, ملاك جانشينى پيامبر تواند بود, پس كسى كه سابقه بيشترى در اسلام دارد و نزديكى بيشتر نَسَبى هم دارد, براى خلافتْ سزاوارتر است. شعرى هم كه سيد رضى پس از اين عبارت نقل كرده, مؤيّد اين سخن است.
در پاسخ مى گوييم: مسلماً كلام «أتكون الخلافة بالصحابة و لا تكون بالصحابة و القرابة؟», محتمل چنين معنايى نيست. حتى تأويل كلام به چنين معنايى نيز ممكن
1.نهج البلاغه, حكمت۱۹۹; خصائص الأئمة, ص۶۸.
2.التعجب, ص۱۳.