تا اينجا بيان وجه مناسب كلام امام با ما قبل آن.
و امّا بيان وجه دويم، كه مناسبت(است) با ما بعد؛ يعنى خود مطلوب از خطبه است، كه تزويج باشد. در اين مقام خاصّ -كه آن را براعت استهلال مى گويند در علم بديع، آن نيز واضح است؛ زيرا كه در تتمّه خطبه و ذكر مطلب مذكور است كه از فضل خدا و نعمت اوست بر بندگان كه ايشان را غنى كرده به حلال از حرام و امر كرده به نكاح و وعده كرده است كه اگر فقير باشند، نبايد خوف كنند كه خداى تعالى ايشان را غنى مى كند از فضل و رحمت خود و عطاى الهى واسع است و بسيار داناست به مصالح بندگان. پس چون مطلب تعداد نعمت است، عموماً به رخصت به نكاح و خصوصاً به تيسير امر از براى آن حضرت به تزويج مأمون او را به امّ الفضل، و حمد مناسب نعمت است. پس مناسب شد كه در اوّل كلام حمد خدا كند با اقرار به نعمت، تا مناسب مطلب باشد.
و امّا طريق دويم؛ اعنى بيان تقديم حمد در ساير خطبه ها كه اين خطبه يكى از افراد آنها است بر كلمه لا اله إلاّ اللّه، پس اين است كه مى گوييم كه بايد دانست كه شهادت به كلمه لا اله إلاّ اللّه خالى از يكى از سه وجه نيست:
اوّل، اينكه مقصود از آن خروج از كفر باشد به اسلام و عدول از شرك باشد به توحيد و ايمان، و اين مبدأ حصول اسلام است؛ چنانكه در احاديث ۱ بسيار وارد شده است در معناى اسلام كه آن عبارت است از آنچه ظاهر شود به زبان از شهادت أن لا اله إلاّ اللّه و أنّ محمّداً رسول اللّه و به همين حكم مى شود به اسلام، و خون و مال گوينده محفوظ مى شود و ذبيحه او حلال مى شود، و به او زن مى توان داد و ميراث از مسلمانان مى برد و از اين جهت بود كه رسول خدا(ص) همين كه كفّار مى گفتند لا اله إلاّ اللّه، حكم به اسلام ايشان مى كرد هرچند بسيار از آنها منافق بودند.
1.همان، ج ۶۵، ص ۲۴۸ به نقل از الكافى، ج ۲، ص ۲۵.