و با او گفت وگو مى كرد. در اين هنگام، يك سوسمار با زبانش صدا مى كرد، پدرم به آن مرد گفت: آيا مى دانى كه اين سوسمار چه مى گويد؟ مرد گفت: نمى دانم. پدرم فرمود: او مى گويد اگر عثمان را به بدى ياد كنيد، من تا اينجا هستم، على را دشنام مى دهم.
پدرم فرمود:هر يك از بنى اميّه كه بميرند، به سوسمار مسخ مى شوند. پدرم افزود: عبدالملك بن مروان به هنگام مرگ تبديل به سوسمار شد و از نزد حاضران -كه فرزندان او بودند رفت. آنان چون او را نيافتند، درماندند كه چه كنند. پس از آن، تصميم گرفتند چوبى را به سان يك فرد بسازند. اين كار را كردند و بر او زره آهنى پوشاندند. آن گاه، آن را كفن كردند و كسى از اين ماجرا جز من و فرزندانش باخبر نبود.
علاّ مه شوشترى در نقد اين حديث و اثبات مجعول بودن آن مى نويسد:
اگر سوسمار آنچه را كه در خبر آمده بگويد، دين طرفداران عثمان حقانيت پيدا مى كند.
آن گاه مى نويسد:
اين حديث از احاديثى است كه امام رضا(ع) فرمود: دشمنان ما براى ما فضيلتهاى ناپسندى مى سازند تا دوستان ما را از ما دور سازند.
سپس درباره مطلوب بودن غسل پس از كشتن سوسمار مى نويسد:
هيچ يك از قدماى اصحاب به اين روايت عمل نكرده است. كلينى اين حديث را در باب انواع غسل نياورده است و شيخ در كتاب التهذيب -كه همه اخبار درست و نادرست را ذكر مى كند نيز نياورده است و صدوق هم اين حديث را معتبر نشناخته است و لذا در من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 44 آورده است: و روايت شده كه هر كس سوسمارى را بكشد بر او غسل ثابت است.
آن گاه، مى افزايد:
اين جمله صدوق كه پس از روايت آورده كه: بعضى از مشايخ ما گفته اند علّت اين غسل آن است كه شخص، با كشتن سوسمار، از گناهانش بيرون مى رود،