مثل روايت دهم از باب دوازدهم كه از حضرت على(ع) است:
۰.سمع النبى رجلاً يقول لرجل، قبح اللّه وجهك و وجه من يشبهك، فقال(ص): مه لا تقل هذا، فاًن اللّه خلق آدم على صورته....
و توضيح شيخ چنين است:
تركت المشبهه من هذا الحديث أوله و قالوا إن اللّه خلق آدم على صورته فضلّوا في معناه و أضلوا. ۱
كه در واقع جناب شيخ بيان مى كند كه توجه به اين نكته كه پيامبر(ص) اين مطلب را به چه دليلى بيان داشته اند، ما را از سقوط در ورطه تشبيه بازمى دارد.
مثال ديگر، موردى است كه در باب 34 پس از ذكر روايتى از اميرالمؤمنين(ع) در بيان معناى اذان و اقامه شيخ تذكر داده است كه:
قال مصنف هذا الكتاب، إنّما ترك الراوى لهذا الحديث ذكر حى على خير العمل للتقيه. ۲
د . بحث استطرادى
دسته اخير، مواردى هستند كه شيخ صدوق استطراداً مباحثى را مطرح كرده است كه گاه در ارتباط با موضوع روايات ديگر باب است و گاه چنين نيست.
مثال مورد اول، ذيل روايت نهم از باب 48، تفسير آيه «الرحمن على العرش استوى» است كه شيخ به تفسير مشبه از اين آيه اشاره و به آن پاسخ داده است. ۳ مثل همين مورد ذيل اولين روايت باب 15، تفسير آيه «اللّه نور السموات والارض» است كه تفسير مشبهه را ذكر و رد كرده است.
اما مثال مورد دوم، در باب قضا و قدر است كه ايشان پس از ذكر وجوه دهگانه واژه «قضا» در قرآن، به بيان وجوه دهگانه واژه «فتنه» در قرآن پرداخته است.
در پايان اين بخش بايد ذكر نماييم كه بررسى مباحث و مطالب ارائه شده شيخ صدوق در اين كتاب، ضرورى و پرفايده است و فرصتى ديگر و كار مستقلى را خواهان است.