سزاوار گزينش يا اجتناب است؛ گرچه در زمينه غرضهاى دنيايى و هواى نفس باشد.
5 - پنجمين مورد، عقلى است كه در كتاب نفس نامبردار شده و آن را چهار گونه دانسته اند: الف - عقل بالقوّه؛ ب - عقل بالملكه؛ ج - عقل بالفعل؛ د - عقل مستفاد.
6 - آخرين مورد نيز عقلى است كه در كتاب الهيات مطرح گرديده و آن را موجودى گفته اند كه تعلقى به چيزى جز مبدع و آفريننده خود، خداوند قيّوم، ندارد و كمالاتش بالفعل است و در آن هيچ جهت «عدم» يا «امكان و قصور» نيست.
كاربردهاى تشكيكى واژه عقل نيز عبارتند از:
1 - عقول چهارگانه در كتاب نفس؛
2 - مراتب عقل عملى در كتب اخلاق؛
3 - افراد عقل به معناى ششم در نزد گروهى از حكما؛
4 - صور عقليه؛
5 - عقل به معناى غريزه انسانى كه بدان از چارپايان تمايز مى يابد.
درباره وجه اشتراك همه معانى عقل، ملا صدرا چنين اعتقاد دارد:
اعلم أن جميع معانى لفظ العقل على تباينها و تشكيكها يجمعها أمر واحد يشترك الكل فيه، و هو كونه غير جسم و لا صفة لجسم و لاجسمانى، و لأجل اشتراكها فى هذا المفهوم يصحّ أن يجعل موضوعاً لعلم واحد، و أن يوضع له كتاب واحد يبحث عن أحوال أقسامه و عوارضها الذاتيّة كما فى هذا الكتاب الذى نحن فيه من كتب الكافى؛ ۱
يك مفهوم كه در تمام معانى لفظ عقل - با همه تباين و تشكيك آن - وجود دارد آنها را فراهم مى آورد، و آن غير جسمانى بودن و صفت نبودن آن براى جسم و جسمانى است، از آن روى كه جسمانى باشد. و از آن جهت اشتراكش در اين مفهوم، شايسته است كه موضوع علم واحدى قرار گيرد و درباره آن كتاب واحدى وضع گردد كه در آن، از احوال اقسام و عوارض ذاتى آن بحث شود؛ چنان كه ما در اين جا بحث مى كنيم.
1.شرح اصول الكافى، ج ۱، ص ۲۲۹.