دادن قيمت آن يا زنده آن به فقرا، پس حق ايشان به ايشان مى رسد، و فقط ذبح كردن از جهت وجود مانع خارجى فوت مى شود و آن ساقط است و مسئوليتى ندارد؛ چنان كه جميع واجبات به جهت وجود مانع، وجوب آنها ساقط مى شود و شخص از به جا آوردن آنها معذور مى شود.
پس بايد در هر مقام از واجبات اسلام، مصلحت و علت و حكمت آن را ملاحظه و رعايت نمايد و اهمّ و الزم را بر مهم و لازم مقدم بدارد، و تقديم اهم، مثل مقدم بودن اعلم از واجبات است، و بلكه الزم بودن اهم، از فطريات، و معلوم همه كس حتى صبيان و نسوان است.
و علاوه، احاديث وارده در وصيت كردن به كعبه معظمه به دادن قيمت قربانى منا نيز مى تواند شاهد بشود. چنان كه در كافى و تهذيب(الاحكام) از ياسين روايت كرده، كه از حضرت باقر(ع) شنيدم(كه) قومى از مصر به مكه مسافرت كردند و يكى از ايشان در راه، وفات كرد و وصيت نموده كه هزاردرهم از مال او براى مكه بدهند.
چون وصى او به مكه رسيد، او را دلالت كردند بر بنى شيبه - كه خدام مكه اند ، و آن كس به نزد ايشان رفته، قضيه را نقل كرد. گفتند: آن مال به ما مى رسد و ذمه تو برى مى شود. آن كس مال را به ايشان نداد و مردمانْ او را به اين م آل دلالت كردند و او آمد به نزد من، و من به او گفتم كه كعبه محتاج به اين مال نيست. و لكن تو نظر كن به حاجيان كه كدام يك از آنها نفقه ندارد و از مراجعت به وطن خودش عاجز گشته، و آن مال را به او بده، تا آخر حديث. ۱
و ايضاً در كافى و تهذيب(الاحكام) از جابر جعفى روايت كرده اند كه يك نفر از اهل مصر نقل كرد، كه برادرم يك نفر كنيز خوبى داشت و او را وصيت كرد به كعبه. و من او را به كعبه آوردم. مرا دلالت كردند بر بنى شيبه، و بعضى از مردمان به جايى ديگر كه به ايشان بدهم.
پس يك نفر از اهل مسجدالحرام به من گفت: آيا حق را به تو نشان بدهم؟ گفتم: بلى، تو را به خدا كه مرا دلالت كن به او.
گفت: آن كس، حضرت صادق(ع) است. پس من به حضور او رفتم و قضيه را
1.الكافى، ج ۴، ص ۲۴۱، ح ۱؛ وسائل الشيعة، ج ۱۳، ص ۲۴۹.