اين سه بزرگوار, در ذكر اسانيد كتاب خود, مسلكى متفاوت با مسلك ديگرى برگزيده اند. براى مثال, كلينى(ره) تعبير «عدة من أصحابنا» را زياد به كار مى برد كه مراد از آن, در فايده ششم (ج2, ص 118) آمده است.
امّا رواياتى كه صدوق(ره) در كتاب من لا يحضره الفقيه آورده, سه نوع است:
نوع اوّل ـ كه بيشترين روايات كتاب را در برمى گيرد ـ, به اين گونه است كه حديث با نام روايت كننده اى كه آن را از معصومْ اخذ كرده, شروع مى شود.
نوع دوم, شامل رواياتى است كه به صورت مُرسَل از معصوم نقل شده اند, بدون ذكر روات آنها.
نوع سوم, رواياتى را شامل مى شود كه اصلاً به معصومْ مستند نيستند; بلكه به صورت فتوا ذكر شده اند.
و امّا شيخ طوسى در التهذيب و الاستبصار, مثل الكافى, گاهى همه سند را مى آورد و در مواردى به بخشى از آن بسنده مى كند, مثل كتاب من لا يحضر.
فايده سوم, در ذكر طُرُق صدوق(ره) است كه در كتاب من لا يحضره الفقيه , آنها را حذف كرده و در پايان كتاب آورده است و سخن در رجال آن واشاره به صحّت و سقم اين گونه روايات.
فايده چهارم, در ذكر طُرُق شيخ طوسى و اسانيد اوست.
فايده پنجم, در ذكر اصحاب اجماع است.
فايده ششم, در تفسير «عدّة من أصحابنا» است كه كلينى(ره) از آنان روايت مى كند.
فايده هفتم, در بيان توصيفاتى است كه شيخ طوسى در شرح حال برخى از رجال سند, آورده است.
فايده هشتم, به طُرُقى كه مؤلف با آنها از كتب اربعه و ديگر كتاب هاى روايى نقل حديث كرده, اشاره مى كند و طريقه منحصر به فرد خويش را در نقل روايت, «اجازه» برمى شمرد.
فايده نهم, در بيان شرايط اخبارى