توجيه حديثى عقيده به دوازده امام، يكى از مشكلات اماميه بوده است. ۱ حديثى مشهور به «صحيفه مختومه» در ميان اماميه، مؤيّد قول به دوازده امام، رواج داشت. ۲
1.نوظهور بودن عقيده به دوازده امام را نخستين بار ويليام مونتگمرى وات، مطرح كرده است. وى در اين مورد گفته است: «... تا زمان رحلت امام يازدهم، حسن عسكرى، كه در يكم ژوئن ۸۷۴ درگذشت، شاهدى بر تلقّى مردم (شيعه) كه شمار ائمه به دوازده تن محدود خواهد شد يا اين كه امام دوازدهم غيبت خواهد كرد، نبوده است. چنين مى نمايد كه نظريه دوازده امام، بعد از ۸۷۴م، پديد آمده است، اين عقيده كه در كتاب فرق الشيعه ى حسن بن موسى نوبختى ـ كه بعد از ۹۱۲ و يا احتمالاً حدود ۹۲۲م، درگذشته ـ آمده است، بايد قبل از اين تاريخ، صورت بندى خود را يافته باشد». ر. ك:
W. Montgomery Watt, The Majesty that Was Islam (London, ۱۹۷۶) pp: ۱۶۹ - ۱۷۰). بعد از وى، اتان كلبرگ در مقاله «از اماميه تا اثنا عشريه»، ترجمه محسن الويرى «فصل نامه پژوهشى دانشگاه امام صادق(ع»، سال اوّل، ش دوم، ۱۳۷۴ش، ص ۲۰۱ ـ ۲۲۰) اين نظريه را بسط داده است. همچنين، ر. ك: مكتب در فرآيند تكامل، ص ۱۴۰ ـ ۱۴۵.
2.در مورد متن اين حديث، ر. ك: علل الشرائع، تحقيق السيّد محمّد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۵ق / ۱۹۶۶م، ج ۱، ص ۱۷۱ (ظاهراً سلسله سند افتادگى داشته باشد و حسن بن سماعه، راوى مستقيم از امام صادق(ع) نباشد ؛ كمال الدين، ج ۱، ص ۲۳۲ ـ ۲۳۳ ؛ الامامة والتبصره، ص ۱۶۶ ـ ۱۶۷ و منابع ارجاع داده شده و در صفحه ۱۶۷ پى نوشت سوم. در آخر اين روايت آمده است: «و هو يدفعها [يعنى امام ]إلى رجل بعده و يدفعها من بعد إلى من بعد إلى يوم القيامة». اين روايت با وجودى كه تناقضى با عقيده به دوازده امام ندارد، امّا مؤيّدى صريح بر آن نيز ندارد. از طرف ديگر، به نحوى دلالت بر سلسله لاينقطع امامان دارد كه قائلان به اين نظر به، «أصحاب النسق» معروف اند. درباره عقيده به سلسله لا ينقطع ائمه در ميان گروه هاى اماميه (اهل نسق)، ر.ك: كتاب ماه دين، ش ۴۷ ـ ۴۸، ۱۳۸۰، «نخستين كاربردهاى اصطلاح اثنى عشريه»، اتان كلبرگ، ترجمه: محمدكاظم رحمتى. ابو مطيع نسفى (م ۳۱۸ق) نيز در رسالة الردّ على البدع در ذيل اماميه، وصفى ارائه كرده كه به اهل نسق شباهت دارد. وى نوشته است: «قال أبو مطيع (مكحول بن فضل النسفى): قالت الإمامية لا تكون الدنيا بغير إمام من ولد الحسين و أنّ الإمام هو عالم أهل الأرض لا يتعلّم العلم من أحد بل يعلّمه جبريل. فإذا مات بدل مكانه مثله. فمن لا يعرفه فموته موتة الجاهليه ولا تخلو لدنيا من امام ظاهر مكشوف أو باطن موصوف» ر. ك:
Marie Bernand, op. cit, p. ۸۲.