تأمّل كنيم كه منظورمان از اين كه جامعه شناسى مبتنى بر ديانت داشته باشيم، چيست؟ بهترين تعبير اين است كه بگوييم «جامعه شناسى غير سكولار» يا حتّى اسمش را بگذاريم «جامعه شناسى واقعگرايانه». البته هر چه تعبيرهاى اين طورى بياوريم، مطلب متفاوت تر مى شود. جامعه شناسى واقعگرايانه، خيلى معنى دارتر است و راحت تر مى توان آن را پذيرفت؛ ولى وقتى از جامعه شناسى مبتنى بر دين صحبت كنيم، اين ممكن است يك مقدار تناقض نما شود، به دليل اين كه جامعه شناسى، على الاصل، ماهيت سكولار دارد. ماهيت سكولار دارد، يعنى جنبه هاى مختلفى دارد كه يك جنبه اش اين است كه به لحاظ متافيزيكى افقش به افق عالم حس يا عالم حس محدود است. يعنى براى اين جامعه شناسى معنى دار نيست كه در رخدادهاى اجتماعى، مثلاً عناصر غير انسانى مداخله كند. اين براى ما يك مسئله است كه آيا يك جا ما شأنيتى براى خدا در اين عالم قائليم؟ خداوند، ربّ اين عالم است. اين ربوبيتش در اين عالم به چه شكل انجام مى گيرد؟
منطق اين بحث با علوم طبيعى فرق مى كند؛ چون در علوم طبيعى، جهان على وتيرة واحده، فعلش انجام مى گيرد، ولى در حوزه عالم انسانى بر ربوبيت خدا و نقش آفرينى خدا، يك جهت ارزشى حاكم است. اين عالم را به يك جايى مى بَرَد، به سوى يك مقصدى مى برد. اين طور نيست كه بگوييم، اگر شما گفتيد آب جوش آمد، خوب مى توانيم در عرضش هم بگوييم خدا آب را جوش آورد. اين تناقضى ندارد. اين جا همان مشكلى را داريم كه در حوزه فلسفه داريم كه چگونه افعال زشت انسان را به خدا نسبت بدهيم. گناه هاى انسان را به خدا نسبت بدهيم؛ يعنى يك مشكلى شبيه اين وجود دارد. گفتيم كه جامعه شناسى سكولار به ما اين ميدان را نمى دهد.
نكته دوم اين است كه جامعه شناسى سكولار نمى گذارد براى انسان، يك وجه ماورايى قائل بشويم. فلسفه هاى ما قبل تجدّد هم حتّى اين اعتقاد را داشتند كه انسان يك موجودى است كه ميل آن دنيايى دارد. ما در عرفانمان مى گوييم كه انسان، ميل به مطلق دارد. ميل به مطلق براى جامعه شناسى سكولار، مفهوم